عکس گرفتن

عکس گرفتن با خانم ها اشکال نداره

اما اگر عکس گرفتن برای این باشه که افتخار کنی با خانم ها هستی ممنوع و جز رفتار یک جنتلمن نیست

عکس گرفتن سلفی اونم در شرایطی کاملا ارزون و ضایع در حالیکه بخوای بگی خیلی لاکچری و باکلاس هستی کاملا ممنوع و اشتباه محض

۰ نظر

رنگ جوراب یک

هر جورابی جز رنگ مشکی ضایع است

جوراب فقط مشکی

اگرم استثنا رنگ خاصی میخوای با لباست ست کنی که با شلوار فکر کنم باید ست کنی، ست میکنی اونم رنگای سنگین مثل قهوه ای یا سورمه ای و اینا

جوراب سفید به هیچ عنوان تحت هیچ شرایطی نمیپوشی(خز ترین حرکت دنیاست)

۰ نظر

عصبانیت حتی در همون دفعه اول

یکی از بدی هایی که پدر و مادرم دارن و تشخیصش دادم

اینه که حتی دفعه ی اولی که چیزی رو بهت میگن با عصبانیت و طلبکاری کامل اونو بیان میکنن

مثلا حواست نبوده یکم آشغال ریخته رو زمین

میاد با حالت دعوا

- تو با آشپزخونه مشکلی داری؟منو دوس نداری؟ما بهت بدی کردیم؟

میگم چی شده مگه بابا یا مامان؟

- هیچی همینجوری میریزی و میری، همه جا رو کثیف میکنی، به تمیزی خونه اصلا اهمیت نمیدی و...

کجا چیزی ریختم اخه؟

- بیا بریم نشونت بدم، پا شو بیا

بعد میری میبینی یکم خورده کیک ریخته رو کابینت اشپزخونه

حالا بقیه داستان به کنار

توی خودم که نگاه کردم، این اخلاق رو کم دارم، یعنی تا حالا انقدر احمقانه با کسی برخورد نکردم

البته تندی مخصوص خودمو دارم ولی نه این مدلی و دفعه اول و انقدر تند برای هیچی، وقتی واقعا مسئله ای هست واکنش نشون میدم

ولی باید دقت کنم این اخلاق رو نداشته باشم

بالاخره اونا پدر مادرم هستن و قطعا این اخلاق جایی در من وجود داره

۰ نظر

ما احمقیم

اینو دلم نیومد بنویسم

و میخوام هیچوقت فراموشش نکنم

من در شرایط مالی خوبی نیستم، جوری که چراغ جلوی موتورم سوخته و حدود یکسال بدون چراغ رانندگی کردم و خطراتش رو پذیرفتم ولی گفتم به پدر مادرم نگم که نه من رو ننداخته باشم به اونا(هر چند الان اونا چه شرعا چه عرفا و چه از هر لحاظ قیم مالی من هستن) هم اونا خرجشون کمتر شه

لازم به ذکر که چراغ جلوی موتور اگه فقط لامپش رو بخوای حداکثر و لاکچریش 10 هزار تومنه اگه سیستمشو کامل بخوای لاکچریش 25 هزار تومن

اونوقت بابام بخاطر ماشینش 500 هزارتومن داده صافکاری

مادرجان هم یه مبل سفارش دادن 2 میلیون و نهصد هزار تومن

این در همین لحظه است، خرجای دیگه ای که میکنن و بمن نمیگن چقدر براش پول دادن بماند

اونوقت امشب سر من داد میزنه برو کلاهتو بیار بالا از تو حیاط، دزد میزنه(دزدها همیشه پشت در خونه ما نشستن و منتظرن ما یچیزی یادمون بره و بیان بدزدنش، حتی اگه من در کمد دیواری اتاقمو نبندم!) اونوقت میخوای پولشو از من بگیری

برای ثبت در اسناد رسمی باید اعلام کنم که کلاه ایمنی هم 60 هزارتومنه (یدونه خوبش، نه ارزون و بدردنخورش)

نشسته بودن با هم صحبت میکردن که من فهمیدم انقدر خرج کردن

یعنی همون یه لحظه، تو یه صحبت دوثانیه ایشون، حدود سه میلیون و نیم خرج کردن (اون گفت من مبل میخرم اونم گفت ماشینو میبرم صافکاری)

با همون صحبت یه لحظشون، فقط هم همون یبار، میتونستن تمام خرج منو تو این دوسالی که اجبارا پیششون هستم رو بدن

اینم بعنوان ضمیمه ذکر کنم، الان من شش هزار تومن پول رایج مملکت (شش هزار تومن خیلیه هااااااااا؟) انلاین میخوام خرید کنم، تو کارتم چیزی نیست، بهشون که میگم، کارت پیشم نیست و نمیدونم کجاست و....

ما فقیر نیستیم

احمقیم

اینو فقط خواستم بنویسم

دفعه بعد که گفتم چرا من از خانوادم بدم میاد، این چیزاش رو هیچوقت فراموش نکنم

۰ نظر

اعتماد بنفس

در مورد برخی موارد خاص خیلی اعتماد بنفس پایینی هستم

در مورد برخی موارد خیلی بالا

مثلا در مورد روابطم با دیگران خیلی حیا میکنم و خجالتی

بخاطر همین اونجاهایی که اعتماد بنفس پایین دارم

اگه هزارتا پیروزی هم داشته باشم یهو یه شکست بخورم، خودمو نابود شده حساب میکنم

البته با توجه به اینکه خرداد ماهی هستم و کمال طلب

وقتی یکی در کمال! بیشتری از من قرار داره اعتماد بنفسم رو کم میکنه

۰ نظر

فکر زیادی در مورد یه موضوع

یه اخلاق بدی که دارم

البته با توجه به مشاهداتم متوجه شدم خیلی باهاش مقابله کردم

اینه که خیلی خیلی خیلی زیاد یه موضوع ذهنم رو درگیر میکنه

البته اگه اون موضوع برام مهم باشه یا بنحوی مهم بشه

تقریبا خیلی راحت میتونم بگم صدبرابر یه شخص عادی بهش فکر میکنم

اول فکر کردم این اخلاق خامی که پیداش کردم و در داغون ترین اوضع خودشه

اما دوستم رو دیدم

اونم خردادیه

اون انقدر بهش فکر میکنه که نگو

به همه میگه

سرش درد میگیره

در حد مرگ هم در موردش صحبت میکنه

درصورتی که من اصلا چنین حالتی رو ندارم و فقط تقریبا به فکر فرو میرم و حالم گرفته میشه

ولی خیلی بده که قشنگ ذهن رو درگیر میکنه و روی همه چی تاثیر میذاره

و گاهی هم انقدر بزرگش میکنم که اغراق میشه و خودم باور میکنم اغراق هام رو (مع شو ..)

البته یه راه حل داره، و اونم این که خدا بشه اصلی

اگه خدا بشه اصلی دیگه مشکلی نیست، چون میدونی اون دیگه نمیره و خیانت نمیکنه

۰ نظر

طمع کار

من خیلی طمع کارم

راستش من فعلا جایی که هستم، شرایط خیلی خوبی دارم

میتونم بگم اونجا شرایط بهتراز من نیست

منتهی انگار تو هر شرایطی باشم

حتی تو بهترین شرایط

بازم شرایط بهتری رو میخوام

باید یاد بگیرم قدردان باشم

نمیدونم چجوری ولی باید قدر برخی شرایطی رو که توشون قرار میگیرم بدونم

خیلی اخه شرایطم با بقیه متفاوته ولی در ظاهرش تقریبا به گونه ای که انگار مظلوم هم واقع شدم

ولی در واقع توی این موضوع که مورد نظرم هست خیلی شرایطم عالیه

باید یاد بگیرم که لزوما لازم نیست شبیه و دقیقا مثل بقیه باشی، بقیه ای که تو نظرت اینجوری نشسته که خوشبخت اند

شرایطت وقتی با توجه به زندگیت داره خوب پیش میره، یعنی خوشبختی و شرایطت خوبه دیگه

۰ نظر

فراموشی گذشته

من شخصتی ام که گذشته رو خیلی راحت فراموش میکنم و این هم خوبه هم بد

دلایل بد و خوبی اش هم به اندازه هم هستن و هم وزن

بخاطر همین نمیدونم این اخلاقم رو خوب بدونم یا بد

باهاش مقابله کنم یا نه

ولی خب بدی ای که داره اینه که من خودمرو فراموش میکنم، کسی که بدونم، کسی که از چه چیزایی لذت میبرده...

۰ نظر

نگاهی به خود

این بخش برای این ساخته شده که بلندی و پستی های زندگیم رو بنویسم

من شخصتی ام که گذشته رو خیلی راحت فراموش میکنم و این هم خوبه هم بد

اینجا رو بجا میذارم که وقتی بعدها برگشتم و نگاهی بهش انداختم، بدونم کی بودم، تو چه شرایطی بودم، از چه چیزایی لذت مبیردم، چه صحنه های لذت بخشی برام بوجود اومده

۰ نظر

همه خوبن مگر اینکه...

من به همه چیز به این چشم نگاه میکنم که همه بد هستن و خشک و بیرحمانه باهاشون رفتار میکنم

اما همه خوبن و باید به همه مهربون رفتار کرد و صمیمی

۰ نظر