۳۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

دید به جهان

بعضیا اصلا نمیتونن دیوار رو ببینن و چشاشون فقط جلو پاشونو میبینه
ولی خب هستن کسایی که دیوار جلوشونو هم میبینن و اینا همونایی اند که احساس میکنن خیلی مدرن و باکلاس اند و اخر عاقل و فیلسوف و ازین حرفان
اما بعضیا
خیلی ادم خاصی
در حد چندصدتا تو کره زمین شاید، شاید کمتر شاید بیشتر متاسفانه اماری ندارم
میتونن اونور دیوارم هم ببینن بدون اینکه قابل دیدن با چشم باشه

۰ نظر

تعریف جذابیت چیه و چه کارهایی اند؟

اصلا جذاب یعنی چی
یعنی چیزی که تو رو بسمت خودش جذب میکنه
بعضی چیزا میتونن جذاب باشن اما زودم تموم شد
مثلا بگیم جذاب زودگذر، مثل سقوط ازاد، نهایتش تا چندساعت بعدش فازشو داری
اما بعضی مطالب هستن اصلا وقتی میرسی بهشون انقدر درگیرشون میدی و انقدر باانگیزه انجامشون میدی(مثل همون پست که گفتم انگیزه انگیزه میاره) پس اگه اینام جذابن میشه بهشون گفت سوپرجذاب
اما میگن ادم نمیدونه هدف غایی اش چیه بخاطر همین سمت مسائل مختلف میره، مثلا فکر میکنی قدرت همه چیز ولی وقتی بهش میرسی یه پادشاه میگه کاش منم مثل تو ماهی گیر بودم
خب پس اگر براساس این قضیه بخوایم بریم جلو، باید بگیم کلا جذابیت تا زمان نرسیدن کامل به اون قضیه و هضمش توسط مغز معنی داره
پس اونچیزایی که وقتی میری توشون یهو یه انگیزه ای به ادم میدن، یهو فعال میشی، از این رو به اون رو میشی، پرانرژی و وقتی تموم میشه اصلا خسته نشدی و حس بسیار خوبی داری
اونا چی اند؟چه دسته ای از کارها هستن؟چرا اونجوری اند؟چه کارهایی اند؟اصلا وجود دارن؟مثلا تلاش امام برای انقلاب که فقط دو سه ساعت در روز میخواد، انیشیتین یا برخی ورزشکارا یا خیلی ادما دیگه
اونا توهم زدن که دارن حال میکنن و هدفشونو پیدا کردن یا واقعا چنین کارایی که ادمو مثل یه گلوله اتیشی میکنه وجود دارن؟یا عادی هستیم و حتی از عادی هم عادی تر و تکراری تر؟

۰ نظر

از همون چیزایی که داری لذت ببر

وقتی یچیزی رو نداری تمام تلاشت رو میکنی براش

ولی وقتی اونو داری دیگه برات جذابیت نداره و سعی میکنی از همون چیزایی که داری لذت ببری

فکر کنم تموم همه این چیزا همین باشه

از همون چیزایی که داری لذت ببر

۰ نظر

جذابیتی نداره یا واسه من نداره

امروز رفتیم پارک ابی

نمیدونم چرا

ولی اصلا برام جذابیتی نداشت

بولینگ، شهربازی، اصلا این چیزا برام جذابیتی ندارن

بعضی چیزا واقعا منو به وجد میاره، مثلا مطالعه در مورد کهکشان ها انقدر بهم انرژی میده که میتونم یه شب اصلا نخوابم ولی در موردشون با یکی حرف بزنم و بحث کنیم

بنظرم واسه اونام جذابیتی نداشت

همه اومدیم خوابیدیم، من میگم خیلی زودگذر

اخه یچیزی که تا تموم میشه بگیری بخوابی که نشد جذاب

باید تو پوست خودت نگنجی

از چند حالت کلا خارج نیست

یا من ادم بیخودی ام

یا برا من فقط جذابیت نداشت و ادم خاصیم

یا برا همه جذابیت نداشت و فقط چندلحظه شاد بودیم و واقعا کوتاه، حتی اندازه یه روز هم نبود

۱ نظر

رسیدن به هدف اصلی با انتخاب اهداف پیرامون و فرعی و نه فقط و فقط یک هدف داشتن

برای رسیدن به هدف خاصی

برخی اوقات باید برخی هدف های دیگه رو گذاشت کنار

مثلا میگما

برای من اینطوره

اگر میخوای درس بخونی

باید ورزش رو بذاری کنار

چون ورزش تمام انرژیت رو صرف خودش میکنه و نمیذاره اون ارامش درس خوندن رو داشته باشی دیگه

و حالا که میخوای درس بخونی

یعنی یه هدفی در نظر گرفتی

درسته یه سری اهداف مثبت مثل ورزش کردن رو میذاری کنار

باید یکم اهداف منفی که گذاشته بودی کنار رو هم بیاری جلو (منفی نه اینکه هدف منفی باشه، بلکه تصمیم تو منفی بوده، مثلا تصمیم گرفتی نری مسافرت)

مثلا آهنگ رو گذاشتی کنار

ولی اهنگ انگیزه و انرژی خوبی در عرض چند دقیقه بهت میده و میتونی خیلی بهتر درس ها رو ادامه بدی

پس ترک آهنگ رو میذاری کنار و شروع میکنی اهنگ گوش دادن

خلاصه وقتی یه هدفی داری

فقط نباید همون هدف رو داشته باشی و به سمتش بری

مثل اینکه یه قلاده به گردنت بسته باشن و تا گوشت رو دیدی بری سمتش و بهش نرسی

بلکه باید اون قلاده ها رو اول بذاری کنار

وقتی یه هدفی داری

باید اهداف دیگه ای هم برای خودت بوجود بیاری تا بتونی به اون هدف اصلی برسی

با خودت بگی حالا که من میخوام فلان کار رو بکنم پس فلان چیز رو باید بذارم کنار یا پس باید ازین به بعد فلان کار رو به برنامه ام اضافه کنم تا بتونی به اون هدف اصلی برسی

فقط و فقط سمت هدف رفتن حماقتی بیش نیست

۰ نظر

انگیزه انگیزه میاره و اراده اراده میاره

یه مثال میخوام بزنم چون با مثال بهتر میشه این قضیه رو توضیح داد

فکر کن دستشویی داره

اگر دستشویی دور باشه چی میشه؟

نمیری و خودت رو نگه میداری

ولی اگر بدونی نزدیکه و فقط مثلا 10 قدم باهات فاصله داره

خب قطعا میری

مثال عجیبیه ولی موفقیت هم همینطوره

ما وقتی فکر کنیم دوره

اصلا سمتش نمیریم

ولی وقتی بدونیم نزدیکه، به نوعی اراده پیدا میکنیم و پا میشیم و اونو کسب میکنیم

در واقع این سوال رو حکیمانه از خودمون میپرسیم که اگه میتونم انجامش بدم خب چرا انجامش ندم

ولی اون موقع که دوره میگیم اووووووو من نمیتونم و عمرا و غیرممکن و ازین حرفا

برای اینکه به هدف دوری برسیم

باید اهداف کوچولو کوچولو درست کنیم

شاید نتونی بپری طبقه چهارم

ولی با پریدن روی هر پله در زمان کمی به طبقه چهارم میرسی

یعنی اهداف کوچکتری مثل پله ایجاد میکنی و از اونا استفاده میکنی

زندگی هم همینه

اهدافت رو انقدر کوچولو کن تا اونجایی که میتونی با کمی سختی انجامش بدی

و از همون هدف خودت رو بکش بالا و برو جلو با اهداف کوچیک بعدیت

و در این راه میفهمی که میتونی و بیشتر اراده پیدا میکنی

در واقع میشه گفت اراده اراده میاره

شما وقتی پایین چهارطبقه وایسی و هی بالا رو نگاه کنی هی منفی تر میشی و در پایان برات کاری اصلا غیرممکن میشه

اما اگر بری طبقه اول میگی پس میتونم طبقه دوم هم برم و سریعتر میری

وقتی برسی طبقه سوم میگی چیزی نمونده و خیلی پرانرژی تر جلو میری

جالبه که هر چی بجای اینکه خسته بشی برعکس پرانرژی تر میشی

اگر به ورزش اهمیت بدی

رژیم هم خود به خود میگیری

اما اگر هیچکاری نکنی

حتی یه پیاده روی ساده

نه تنها از اینور کار مثبتی در جهت خوش اندامی ات انجام ندادی

بلکه از اونور میگی منکه ورزش نمیکنم اینا اب نمیشه، بذار حالا که نمیتونم چربی اب کنم از زندگی لذت ببرم بابا

و شروع میکنی سمت چاق شدن و منفی شدن تر رفتن

ولی این بسیار مهم که انگیزه انگیزه میاره و اراده اراده میاره

۰ نظر

پیچیدگی باعث تحیر و شگفت زده شدن

صدای یه نفر پیچیده نیست

صدای یه نفر دیگه هم پیچیده نیست

صدای یکی دیگه هم پیچیده نیست

اما اگه همین سه نفر با هم شروع کنن به خوندن و سبک های مختلف رو هم پیاده کنن

گیج میشی

و محو زیبایی میشی

یجورایی باید شل کنی

تا وقتی حساب کتاب کنی خنده ات نمیگیره

لذت نمیبری

و گیج کردن و آمار رو از دست دادن یجورایی باعث میشه راحت باشی و بتونی بدون عقل راحت جلو بری

در واقع عقل رو گیج میکنی که تعطیل کنه و از احساساتت کمک بگیری

در واقع دیگران که میدونن و در هنرهاشون از این قابلیت استفاده میکنن اینکار رو میکنن تا تو مجذوب بشی

مجذوب شدن یعنی زوال عقل؟

و آیا ندانستن و نداشتنه که جذابه واقعا؟

چون ما هیچوقت داشته هامون برامون جذاب نیستن و نداشته هامون چرا خیلی هم جذابن

۰ نظر

خاص هستی اما به نوعی دیگر

شیطون

یا قسمت منفی بدن

یا منفی گرایی دنیا

یا حالا هر چی اسمشو بذاری

همش سعی داره بگه تو عادی و معمولی هستی

اما واقعیت اینه ما واقعا به نوبه خودمون خاص هستیم

اتفاقایی که برامون میوفته کاملا خاص

و واقعا خاص هستیم

البته خاص به این معنا نکه دنیا برای ما خلق شده و بهترین اتفاق دنیا برای ما میوفته

نه

بلکه از این لحظا که اون اتفاق فقط و فقط برای تو رخ داده و فقط تو تجربه اش کردی و هیچکس دیگه نتونسته اون تجربه رو داشته باشه

پس تو میتونی لذتی رو ببری که کسی دیگه نمیتونی

تو شرایط خوبی داشتی که زندگیت و خیلی خاص و زیبا و لذت بخش کرده

چیزی که یکی دیگه نمیتونه داشته باشه و وقتی اونو توی زندگی تو ببینه میگه وای چقدر زیبا

خب وقتی وایییی انقدر زیباسست!

پس گاهی واقعا زیباست

باید ثبت بشه

باید برگردی و نگاش کنی

باید از گود بیای بیرون و از بیرون ببینی تا بتونی بفهمی

و وقتی بفهمی میفهمی واقعا خاصی

و از زندگی خاص خودت باید لذت ببری

اما چی لذت و از چی باید لذت ببری اون بحثش جداست...

۰ نظر

حواس عقل و حواس ضمیرناخوداگاهم رو باید پرت کنم

خیلی به دل میگیرم و خیلی در مورد یه مسئله فکر میکنم

تنها راهی هم که دارم اینه که بگم حالا که شده، میخوای چیکارش کنی

ولی بازم به قضیه فکر میکنم بصورت ناخوداگاه

حالا که عقلانی میپذیرم نمیشه کاریش کرد و بموقع خودش باید کارم رو انجام بدم

باید ضمیر ناخوداگاهم رو هم بذارم کنار

و اون با حواسمو پرت کردن با یکاری چیزی کاملا متفاوت اتفاق میوفته

ببینیم چی میشه

۰ نظر

تند شدن و تند حرف زدن

یه اخلاق بدی دارم

تندم

و الفاظ بدی میگم وقتی تند میشم

و باعث میشم افراد علیهم جبهه بگیرن

میدونی چرا تنبیهت کردن؟

اینکه به کسی لگد بزنی بد نیست!

اینکه یجوری بزنی که همه ببینن و مدیر مدرسه تنبیهت کنه بده!!!

من در ملا عام طرف رو خورد میکنم خب قطعا اونم علیه من جبهه میگیره

مگه نمیگی دنیا ارزش این چیزا رو نداره؟

پس چرا علیه کسی میشی و این حرفا رو بهش میزنی؟

خیلی از حرفاش رو میتونی بسپری به حافظ

موقعی هم که عصبانی میشی سعی کن حرف نزنی

فکر نکنم بتونم

ولی خب باید بتونم

ممکن نیست ولی ضروریه

۰ نظر