۳ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

به شرایطت ربط داره

کلا ربطی نداره چه اهنگی گوش میدی

اهنگه تو رو ناراحت و خوشحال نمیکنه

به موقعیتت ربط داره

حتی یه اهنگ ناراحت تو یه موقعیت شاد و خوب باور کن لذتبخشه بجای ناراحت کننده

۰ نظر

بابام بنده خدا

هه

بابام بنده خدا

از مسافرت اومدن

میگه چطوری پسر ساکت و بی سر و صدا

لبخند زدم اینو گفت

منی که انقدر پر حرفم و مخ یکی رو میخورم اگه بشینم باهاش حرف بزنم

تو دید بابام بی سر و صدام

نه کم حرف و عادی ها

بی سر و صدا

و وقتی از دید بابام نگاه کردم بنده خدا حق داشت

نه چیزی ازش میخوام

نه چیزی بهش میگم

نه کاری بهش دارم

اصلا انگار وجود نداره

فقط سلام و خداحافظ و گاهی برخی حرفای کوتاه سر سفره

البته تقصیر خودش

اصلا مناسب نیست برای من که پسرش هستم

اصلا

بارها و بارها امتحان کردم فقط برای اینکه بخودم نشون بدم تقصیر من نیست

ولی بازم دوستش دارم

وقتی میبینم برای خانواده داره تلاش میکنه و هیچی هم نمیگه خیلی عاشقش میشم

میدونم اخلاقش خوب نیست ولی خیلی برای خانواده تلاششو میکنه شاید بتونم بگم داره همه تلاششو میکنه

و این خیلی حرفه

اشکم در اومد

بابام خیلی مرد خوبیه

خیلی

۰ نظر

دنیای عجیب

خیلی برام دنیا عجیبه

بارها و بارها شده مثل یه پلنگ

حالا پلنگ هم نه شیری یوز پلنگی چیزی

مثل اینا که میشینن تو علفزار رو به افق خیره میشن 

میشینم و به اطرافم نگاه میکنم

چقدر ما برای بعضی چیزا محدود میشیم

و چقدر راحت گاهی اوقات در کنارمون قرار میگیرن

خیلی عجیبه برام

خیلی خیلی

دوستم رو میگم خودم نه

این همه له له میزنه برای این که دختر بازی کنه

اونوقت تو خونشون چهارتا دختر هست که راحت بهش هم محرم نامیده شدن و هر کاری جز سکس میتونه باهاشون بکنه

میتونه باهاشون بره بیرون

میتونه بگه بخنده

میتونه براشون هدیه بخره

میتونه باهاشون درددل کنه

و بنظرم چقدر عالیه ادم چهارتا خواهر داشته باشه

دوتاشم ادمو حرص بدن حداقل دوتاش میخندونن ادمو

کاش من چهارتا خواهر داشتم اصلا

من همون یدونه رو هم که داشتم خدا گرفت

امروز داشتم به مامانم نگاه میکردم که یکم فهمید دارم خیره نگاه میکنم دیگه خیره نشدم بهش

بیرون همش دنبال یه خانم هستی یا ...

تو خونه یکی کنارت هست به اسم مادر

بهت محرم و باهات راحته

تنها چیزی که با اینا محدود شده سکس 

بقیه چیزا بیش از حد هم خوبه و اسمشو گذاشته حلال و ثوابم داره

اونهمه محدود میکنه با دخترای غریبه

اونوقت چرا اینقدر راحت در کنارت قرار میده؟

چرا اینجوریه دنیا

یروز فقط گیر چندهزار تومنی

هیچوقت اون دورانی رو یادم نمیره که کارت بلیطم شارژ نداشت و دزدکی رد میشدم و تو دلم میگفتم بعدا پرداخت میکنم به جون خودم

و یجوری هم مقید بودم پرداخت کنم انگار اون دستگاه دیجیتال بهم لطف کرده و گفته رد شو و منم شرمنده اش شدم

و روزگاری که موجودی میگیری و میلیونی تو کارتت پول هست و میخندی فقط

یعنی من خندیدم فقط

که یه زمانی اونجوری و یه زمانی نمیدونی چیکار کنی

البته الان از کارم اخراج شدم و دنبال کارم فعلا

تو این اشوب بازار من باید اخراج میشدم

البته شکایتی ندارم

بهرحال

خیلی جالب نیست دنیا

چیزهایی که جوری ازشون محروم شدیم که خدا به ما غضب میکنه اگه انجامشون بدیم

دیگه ازین بزرگتر نداریم که

اونوقت خیلی راحت کنارمون هستن 

خیلی راحت و خیلی راحت

عین پلنگی که با سرعت 120 کیلومتر بر ساعت دنبال یه اهو بدو و اهو از دستش در بره

بعد برگرده و کنارش رو نگاه کنه که دو تیکه گوشت یه کیلویی گریل شده داغ داغ با نوشابه سودا هست

گاهی فقط به عجیب بودن دنیا نگاه میکنم و هیچ حرفی نمیتونم بزنم

خیلی عجیبه خیلی

۱ نظر