۱۷ مطلب با موضوع «فیلم شناسی» ثبت شده است

نظر شخصی در مورد فیلم trespass against us 2016

یه فیلم درام با موضوع زندگی یک شخص و رابطه اش با پدر و برادرش و کارش و زنش و اینا

بعضی فیلما هستن، وقتی ساخته میشن میگی چرا کارگردان چنین فیلمی ساخته، هدفش واقعا چی بوده؟وقتی فیلم داشت تموم میشد با خودم گفتم ازین فیلمای قدیمی، قدیما ازین فیلمای بیخود میساختن، بعد یهو سالش رو گفتم ببینم، دیدم زده 2016 واقعا چرا کارگردان توی سال 2016 چنین فیلمی بسازه؟

داستان یه خانواده شامل یه پدر و دو پسرش که یکی زن و بچه داره و یکی دیوونه است میشه و چندتا خانواده دیگه که توی ازین کانتینر ها فکر کنم اسمشو درست گفتم در وسط یه صحرا زندگی میکنن

پدر جوری اینارو بزرگ کرده که خرجشونو از راه دزدی در میارن و راضی هم هستن

ولی این پسر وقتی زن و بچه گرفته ازین قضیه راضی نیست و میخواد بچه اش مدرسه بره و تحصیل کرده بشه و مثل اینا دزدی نکنه

مخصوصا زنش این قضیه رو میخواد 

و این باعث میشه جنگی بین زن و پدر شروع بشه

و خب پسر هم این وسط گیر کرده و هر دو طرف رو میخواد راضی نگه داره

فیلم جوری پیش میره که تو از فیلم بودن میای بیرون و میشینی قضاوت کردن و میگی این باید اینکار رو میکرد و اون باید اونکار رو میکرد

و آخر فیلم اتفاق غمگینی میوفته و پسر به زندان ابد میوفته و زن و پدر و بچه تنها میمونن

و در اخر به پسرش نصیحت میکنه زندگی خوبی داشته باش

تابلو ترین جوابی که به کل فیلم هست اینه که خب خودت زندگی خوبی رو پیش میگرفتی و روش خیلی بهتری رو پیش میگرفتی که این وضع پیش نیاد

و واقعا نمیفهمم فیلم چی میخواد بگه

اشتباه خیلی تابلویی در حال انجام که خب اخر خوبی هم نداره

شاید به اونایی که اینجوری هستن میخواد بگه اینجوری نباشین

و خب بازم بنظرم روش درستی رو پیش نگرفته

باز شاید کسی دیگه ای این فیلم رو ببینه و روش تاثیر خوبی بذاره ولی بنظرم خیلی فیلم چرتی بود ولی همینکه تو رو از فیلم بودن خارج میکنه نشون میده کارگردان حرفه ای و هنرمندی داره ولی خب انتخاب ضعیفی کرده...

۰ نظر

نظر شخصیم در مورد فیلم The Prestige 2006

من به شخصه عاشق کریستوفر نولان هستم

ولی بنظرم زیاده روی میکنه

و اینم مثل فیلمای دیگه اش که تو رو وارد یه دایره میکنه که هر چی بهش فکر کنی تموم نمیشه و با اینکار مثلا میخواد خودشو گنده نشون بده و بگه من شاخم

ولی فیلمی که انتها نداشته باشه واقعا دلیل بر تبحر تو نیست

اینکه فقط سعی کنی بیننده رو گیج کنی و طرف چون نفهمید هیچی بگه واااااااااااااااااااااااااای طرف عجب کارگردان خفنیه

و خب ازون دسته فیلمایی که قدیمی میشن و بدرد همون سال 2006 میخوره این فیلم و بری الان خیلی قدیمی

حتی بنظر شخصیم

این فیلم خیلی تابلو نشون میده که بعضا میان به فیلم ها پول میدن تا کاری رو به نفع اونا انجام بدن

و بنظرم اینجا کریستوفر داشت برای تسلا تبلیغ میکرد و دیگه خیلی هم چرت و پرت بود دیگه

لامپ هایی که بدون سیم روشن میشن

کلاهی که بوسیله برق یه کپی ازش تولید میشه

باید بگی عزیزم یجور خالی ببند بگنجه

بعله

۰ نظر

نظر شخصیم در مورد فیلم Patton 1970

یه فیلم جنگی و ظاهرا بر اساس زندگی واقعی یه شخصی به نام پتون هست که در جنگ جهانی دوم فرمانده نیروهای امریکایی بوده

این فیلم مخصوصا اگر شما پسر باشین و سربازی رفته باشین و از نظامی بودن چیزی بدونین خیلی وارد مسائل نظامی میشه و شما رو از فیلم بودن جدا میکنه و اصلا دیگه به این فکر نمیکنید که این فیلم

میگن هم براساس داستان واقعی هست ولی اگه از من میشنوید اصلا بر اساس داستان واقعی نداریم همه رو تحریف میکنن و بس

خلاصه نشون میدن که ایشون فرماندهی نیروهای امریکایی رو برعهده داشته و خیلی از نیروهای نازی ها رو نابود کرده و اصلا یکی از علت های اصلی شکست دشمن ایشون بوده و صحنه های مختلفی از نازی ها رو نشون میده که اونام هی میگن که این چقدر باعث نابودی ما شده و ازین حرفا

در پایانم نظر فیلم بر اینه که ایشون در حقش اجهاف شده که البته بخاطر دهن لقش و حرفای بی ادبی بوده که میزده

در واقع میگه شاید دهن با ادبی نداشته ولی در جنگ فوق العاده بوده و باعث اصلی شکست نازی ها امریکا و این شخص بوده (که کلا ازین چرت و پرت ها زیاد میگن کلا تو فیلما)

بهرحال یه فیلم کاملا جنگی که اگه حوصله اش رو دارین ببینین و یجورایی نشون میده چجوری ادم نباید فرصت هاش رو با کارای مسخره و کوچیک از بین ببره

و البته در دنیای واقعی اینطور نیست اصلا و همه یه فرصت هایی داریم ولی در مسائل نظامی واقعا به همین مسخرگی که تو فیلم نشون داده میشه تصمیم میگیرن و یکی رو براحتی میذارن کنار و اصلا کاری ندارن چقدر قدرتمنده

۰ نظر

ادامه میدم احتمال زیاد

حوصله داشته باشم بخش فیلم شناسی رو شروع میکنم

صرفا چون خیلی فیلم میبینم و نوشتن رو خیلی دوس دارم

اره احتمال زیاد مینویسم در مورد فیلم ها

۱ نظر

سیاست مزخرف و منفی و ناامید کننده صداوسیما ایران

 نمیدونم فیلم boyhood رو دیدی یا نه؟اگه ندیدی خب توصیه میکنم ببین
فیلمای ایرانی همیشه بدبخت بودن رو نشون میدن و دل بیننده رو کباب میکنن
و وقتی اون شخص کلی تلاش میکنه و موفق میشه دیگه هیچی ازش نشون نمیدن و اینکه شادی کرد یا اینکه موفقیتشو چجوری ادامه داد و...
و این روحیه مردم رو بنظرم خیلی منفی میکنه
البته قطعا نظر شخصی منه
مثا یه خانواده رو نشون میده که دو تا دختر یه مادر و یه پسر جوونن، پدر ندارن، نشستن سر سفره و دارن نون خشک میخورن، مامانشون کیف پولشو باز میکنه و هیچی پول توش نیست، بدبختی از سروکول خونه میباره، همه قیافه ها ناله و داغون، پسر گریه میکنه از بی پولی
خب داغون تر و بدبخت تر از اینام هست؟مام گریه میکنیم ناله میکنیم، میگیم مردم چقدر بدبخت اند، چقدر ما ایرانیا بیچاره ایم، همش بخاطر گناه کردن و پرایده!!!
ولی وقتی فیلم  boyhood رو نگاه میکنی
یه مادر و دوتا بچه دبستانی که تازه طلاق گرفته
خونشو میفروشه، میره پیش مادرش موقتا زندگی میکنه، پولشو میذاره دانشگاه درس میخونه و مدرس دانشگاه میشه
پسرش میره تو یه رستوران ظرف میشوره و دوربین برا خودش میخره و برنده نقره میشه تو عکاسی و میره دانشگاه و...
دختر هم دوست پ میگیره و با اون میچرخه کلا
این زندگی اوناس، اینم زندگی ماست
البته که نه این زندگی ماست و نه اون زندگی اونا
منتهی چرا چنین چیزایی نشون میدیم به همه چرا طرز فکرمونو منفی میکنیم، چرا میخوایم تلاش نکنیم؟خب پدر ندارین، کل خانواده سالم و سرحال برید سرکار کار کنید، ناله کردن چیه، اون سبک رو خارجیا به خورد مردمشون میدن و ما این سبک رو و قطعا نتیجه منفی خواهیم داشت و اونا موفق و موفق تر خواهند بود

۰ نظر

خلاصه ای در مورد Louis ck

راستش اصلا نمیخوام در مورد لوییس سی کی بنویسم، بلکه میخوام در مورد برخی اخلاقیاتش که یکم خوبه بنویسم
لوییس سی کی یه کمدین که استنداپ کمدی انجام میده، برنامه تلویزیونی داره و جایزه "امی" رو هم دریافت کرده
یکی از اخلاقای بسیار جالبی که داره و خب شغلش ایجاب میکنه اونو، از تمام مسائل یه نکته خنده دار در میاره، منظورم اون خنده تحقیر کننده نیست، خنده ای که باعث شادیه
فکر کن شما یه حرفی زدی و من یه جوابی دادم، لوییس نه بمن کار داره و مسخرم میکنه و نه تو رو، بلکه اون حرف رو بسط میده، بازش میکنه یکم سوررئالش میکنه، و برخی قسمتهاش رو بزرگ جلوه میده و محیط رو بامزه و خنده دار میسازه و توصیف میکنه
مثلا میگه دوستم خواست بشینم رو باسنش، این خیلی عجیبه یکی ازتون بخواد بشینید رو باسنش، بهرحال راستش من تا حالا رو باسن کسی نشستم، مگه چندنفر تو دنیا رو باسن یکی دیگه نشستن؟گفتم باشه و قبول کردم، در همون حالت که نشسته بودم رو باسن دوستم با خودن فکر میکردم
میبینی خیلی خنده دار توصیف میکنه همون یه قضیه رو و صدالبته طرز بیان و گفتنش با تقلید صداهای بسیار متعددش خییییلی خنده دارتر میکنه همه چیو
و خوبیش اینه اصلا کسی مسخره نمیشه بلکه اون قضیه رو جالب میکنه و ادامه میدتش
دومین ویژگیش اینه که اتفاقات خیلی بدی براش رخ داده(البته اگه بعضیاش راست باشن، مثلا گفت طلاق گرفته) ولی خیلی خوب و عالی با اونا برخورد میکنه، اصلا شاکی نیست، اصلا غر نمیزنه، اصلا بعنوان یه نکته منفی اونو بیان نمیکنه
میگه فقط یه دختر مثلا اومد باهام بیرون، زنم طلاقم داد و... ولی اصلا حس منفی تو بیانش نیست و جنبه های خیلی خنده داره قضیه رو نگاه میکنه با اینکه گاهی اشک تو چشاش جمع میشه حتی
ازین اخلاقش خیلی خوشم میاد، یجورایی میگه سخت نگیر، اونقدرام که فکر میکنی سخت نیست، اینجوریم میشه بگذره و...
میدونی ازون ادما که با حرفشون نمیخوان دلتو بسوزونن، نمیخوان یکار کنن حسودیت بشه، نمیخوان بگن ما بهتریم، منم داشتم، منم دیروز رفتم، اونجا که بدرد نمیخوره و...
و این اخلاقش خیلی خوبه که همه چیو خیلی خوب میدونه و خوب بیان میکنه و نکات خوبشونو میگه

۰ نظر

گاهی بعدا دید و درکت عمیق تر و زیباتر میشه

یچیزی که در مورد فیلم شناسی و در واقع در مورد فیلم دیدن و فهمیدن در مورد فیلم ها میخوام بگم

اینه که ما هر چقدر هم خوب فیلم رو ببینیم

از دید خودمون داریم میبینیم نه از دید نویسنده

حتی دید نویسنده با دید کارگردان فرق میکنه

اونوقت ما فیلم رو با دید خودمون میبینیم

در مورد فیلم هایی که خیلی تابلو منظورشونو میرسونن که هیچ

ولی بعضی فیلما هست تا نفهمی کارگردان چیکار کرده و چه داستانی رو داشته شاید اونطوری که باید تحت تاثیر قرار نمیگیری

مثلا اگه فیلم Nacturnal Animals رو ببینی تقریبا سخت میتونی بفهمی منظور نویسنده و کارگردان چی بوده تا اینکه جمله معروف اون فیلم رو بخونی یا در مورد داستان اون فیلم خونده باشی (نمیتونی کسی رو دوست داشته باشی و یهو ناپدید بشی)

بنابراین تو قسمت نظرات شخصیم در مورد فیلم ها ممکن من یچیزایی بنویسم که دید خودم باشه و حتی فیلم رو قسمتیش رو نفهمیده باشم

مثلا همین چند وقت پیش که در مورد فیلم lady bird نوشتم، الان تازه یسری مطالب رو در موردش فهمیدم، مثلا اینکه اون یاد گرفت خودش باشه و خیلی سریع هم یاد گرفت که خیلی هم نباید خودتو بروز بدی و یاد گرفت پدر مادرش دوستش دارن و رفتارشون شاید یکم گیج کننده باشه و این چیزی که من توی نوشتم ننوشتم و وقتی بعدا به فیلم یه نگاه دوباره انداختم یا یکم در موردش فکر کردم فهمیدم

شاید خیلی حرفا دیگه در مورد فیلما به ذهنم برسه بعدا و اضافه نکنم

و اون چیزی که مینویسم دید اولیه ام به فیلماست و اگرم چیزی بعدا به ذهنم برسه و درک عمیق تر و زیباتری از فیلم بفهمم نمیام بنویسم چون کار خیلی سختیه بگردی همون پست رو پیدا کنی و بهش اضافه کنی و حتما دوباره اطلاع رسانی کنی و...

در کل

گاهی برخی فیلما مسائل خیلی قشنگی هم توشون دارن که بعدا میفهمی

گفتم که گفته باشم :)

۰ نظر

نظر شخصی در مورد فیلم Paddington 2

فیلم تقریبا کمدی، تخیلی، درام و ساخته سال 2017
در مورد یه خرس که میخواد هدیه خاصی به خاله اش بده که اونو بزرگ کرده اما این هدیه داستان ساز میشه و...
تقریبا بچگونه است و برای بزرگسال خوب نیست دیدنش، داستانش هم تکراری و از همون فیلماست که یه ادم بده داره و باهاش مبارزه میکنن و اخرش درکنار هم شکستش میدن و اینا
از نظر انتقادی خب اصلا جالب نیست، از نظر سرگرمی برای بچه ها سرگرم کننده است

۰ نظر

نظر شخصی در مورد فیلم lady bird

یه فیلم درام با کمی کمدی ساخته 2017
داستان در مورد دوران بلوغ یه دختر در حدود هفده هجده سالگیش و رابطه اش با اطرافیانش
ازون فیلمایی که وقتی میبینیش میتونی بگی دوستش داشتم
و البته با خودت میگی کارگردانش هم بلد بوده فیلم بسازه
میشه گفت یا کارگردانش میدونسته یا ندانسته کاملا کپی فیلم boyhood رو ساخته اما نسخه دخترونه اش
حقش بود نامزد اسکار بشه اما واقعا در حد اسکار گرفتن نبود که خب نگرفت(جا داره بگم کلا اسکار امسال زیاد گزینه های شاخی نداشت)
و نقد من به این نوع فیلم ها اینه که همیشه اخرش یه اتفاق خوب الکی میوفته تا همه چیو یهو خوب کنه، قبول شدن کریستین تو دانشگاه
خوب بود ولی تو داشتن دردسرای دخترونه اغراق کرده بود، دیگه اونجوریام نیست و خب مجبور شد با خالی بندی دانشگاه نیویورک جبرانش کنه که خب جالب نبود یکم این کارش
اما مسئله رابطش با مامانش هم جالب بود
انگار کارگردان میدونسته چیکار کنه و چه فیلمی بسازه اما چون از روی کاغذ خونده بوده نه اینکه فهمیده باشه اون حال و احوالات رو
اون قضیه همجنسگرا بودنم که میخواست خسلی مظلوم نشون بده و پاک و مقدس، خب من همیشه مخالفشم و به قطع میگم سیاست هالیوود
ولی در کل یه کلمه میتونم دربارش بگم اونم دوست داشتنی

۰ نظر

بلاک باستر چیست ؟ یعنی چه ؟ و توضیح بسیار جالبی از روزنامه نیویورک تایمز

در آمریکا مردم در تابستون بیشتر به سینما میرن و بهمین خاطر فروش سینماها چندین برابر بیشتر میشه، بخاطر همین فیلم های پرفروش و پرسروصدا رو اغلب در این فصل منتشر میکنند. در ادامه مقاله ای که در سال 2007 در روزنامه نیویورک تایمز در همین مورد منتشر شده رو میخونید که اصطلاح بلاک باستر رو خوب توضیح داده:

تابستان فصل فیلم های پر سر و صدا و احمقانه است. فصل تابستان زمان حماقت ماست. یک دوره ی بسیار طولانی که بزرگسالان سینما های ملی را به عده ای پاپکورن خور کم سن و سال تسلیم می کنند. گروهی که فهم سینمایی شان چیزی بیش از بازسازی دوباره ی  بزرگ و بزرگتر و بزرگترین فیلم های پرفروش نیست.
تابستان فصل گیج شدگی مردم اردو فیلم حادثه ای و بلاک باسترها ست.
بلاگ باسترفقط یک کلمه ی توصیفی است اما در واقع پرچمدار اثاری کم کیفیت است. مثل خیلی از تولیدات فرهنگ پاپ که با اتیکت ها و قیمت های جذب کننده وسیله ای مناسب برای تماشاگران جوان به نظر می رسند. منتقدان نیز با این تعبیر موافقند و بلاک باستر را به عنوان یک علامت اختصاری اسان برای ان دسته از تولیدات هالیوود که بیشتر مبتنی بر جلوه های ویژه هستند تا گفتار و شخصیت بکار می برند. تولیداتی که بیش از انکه تماشاگران را درگیر خود کند ان ها را اغفال می کند. منفی ترین جنبه بلاک باسترها این است که ان ها خبراز واقعیت چیرگی استراتژی بازار و در نتیجه مرگ هنر سینما می دهند. در حالیکه شما فکر می کنید فقط در حال تماشای پرسه های "توبی مگوایر" با ان لباس چسبناکش هستید.
اما فقط به خاطر یک فیلم نمی توان همه ی انها را بد دانست. یک بلاک باستر خوب مثل اخرین فیلم سری جیمز باند " کازینو رویال " شما را به جایی می برد که شاید به هیچ صورت دیگر نمی توانستید به انجا دست یابید وچیزی را به شما نشان می دهد که شما هرگز نمی توانستید ان را انجام دهید.  این فیلم شما را به دنیاهای جدیدی  می برد و جذابیت های تازه ای را به شما عرضه می کند. "کازینو رویال" جسم شما را به تسخیر خود در می اورد وبا ایجاد عواملی چون تشویش لذت خنده واسودگی شما را به هیجان می رساند. وقتی که بلاک باسترها شما را با خود همراه می کنند( "ماتریکس" را به یاد می اورم زمانیکه برای اولین بار به تماشایش نشستم و در کنار صدها نفر که از خود بیخود شده بودند) در واقع شما را در یک لذت دست جمعی شریک می کنند. به عنوان جزئی از فرهنگ سرگرمی سازی ان ها بیادتان می اورند که سینما رفتن چه معنایی می تواند داشته باشد.
همچنین باید یاد اور شد که بدون فاکتور انسانی بلاک باسترها چیزی بیشتر از یک جعبه ی توخالی نیستند.  بلاک باستر ها تلاش می کنند که توجه و اهمیت یکسانی به موضوعات تماشایی و هیجان انگیز و مقولاتی چون نمایش باورنکردنی از توانایی های بشر مبذول دارند خواه نمایش پیتر اوتول در برابر یک بیابان بی انتها در "لورنس عربستان" باشد و یا کیانو ریوز در "ماتریکس" ان زمان که در می یابد که کنگ فو بلد است. یا می تواند بیان یک داستان حماسی امریکایی در یک خانواده ی نمونه ای در "پدرخوانده"  باشد و یا یک کوسه ی مکانیکی در "ارواره" . ویا می تواند تام کروز اویزان شده به یک طناب در "ماموریت: غیرممکن" باشد ویا کریستین بیل در وسط انبوهی از خفاش ها در " بتمن شروع می کند" . و یا چشمان وحشی دیکاپریو در "تایتانیک" و یا چهره ی اندوهگین کرستن دانست در "مرد عنکبوتی".
یکی دیگر از مشخصه های بلاک باستر فروش رفتن این تولیدات با قیمت های هنگفت است حال این تولیدات می توانند فیلم نمایش اهنگ کتاب وحتی تولیدات مربوط به داروسازی باشند. لغت بلاک باستر شاید برگرفته از بمب های پرقدرتی موسوم به بلاک باستر باشد که نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم برای نابودکردن شهرهای المانی برضد این کشور استفاده کرد. این لغت بزودی وارد زبان انگلیسی شد و تا قبل از پایان جنگ در اگهی های تبلیغاتی از ان استفاده می شد وهمچنین به عنوان یک لغت درجدولی در همین روزنامه (نیویورک تایمز) در سال 1950 مورد استفاده قرار گرفت.  در سال های ابتدایی 1950 قهرمان سنگین وزن راکی مارسیانو به براکتن بلاک باستر مشهور بود و کلمه ی بلاک باستر پس از نام شهر زادگاهش قرار می گرفت و همچنین به عنوان یک کلمه ی معمولی در مقالاتی که در باره ی تولیدات بزرگ سرگرم کننده ی هالیوود نوشته می شد  به کار می رفت.
امروزه روشنفکران فیلم های بلاک باستر را جدی نمی گیرند چرا که این روزها چنین فیلم هایی اغلب مبتنی بر فانتزی هستند تا واقعیت. موردی که عموما" چیز خوبی نیست مگر در مورد ان دسته از اثار فانتزی که دارای پشتوانه ی ادبی قوی باشند موردی که درباره ی " ارباب حلقه ها " صدق می کند.
بلاک باسترها بیشترگرایش به ساخته شدن برای نوجوانان دارند تا اثاری برای افراد بزرگسال و این هم چیز بدی است زیرا نوجوانان مصرف کنندگان فرهنگی قابل اعتمادی نیستند. ( یک استثنا: بلاک باستر هایی که از کتاب های کودکان اقتباس می شوند و برای بزرگسالان نیز جذابیت دارند برای مثال سری "هری پاتر") بلاک باسترهایی که براساس اثار کمدی ساخته می شوند همواره سوال برانگیزند مگر انکه انها را اثاری برگرفته از نوول های گرافیکی بنامیم. بلاک باسترهایی که در هزاران سینما اکران می شوند هم مورد شک واقع می شوند چراکه هرچیزی که به نظر برای طیف وسیعی از تماشاگران جالب به نظر برسد ذاتا" مشکوک است. شاید به نظر برسد که شوخی می کنم اما واقعا" این طور نیست.
در سال های اخیر دیگر بدیهی است که بلاک باسترهای مملو از جلوه های ویژه ی دهه ی 70 نظیر "ارواره" و "جنگ ستارگان" به پایان دادن موج جدیدی ازعلاقه ی هالیوود ان زمان به موضوع ازادی(ناشویل را به یاد اورید) کمک کرده اند. با طلایه دارانی چون "مهاجمین صندوقچه ی گمشده" در عصر سرگرمیهای نوجوانانه. هیچ مهم نیست که "ارواره" فیلم خوبی است حتی خیلی بهتر از "ناشویل" دست کم ازنظر بعضی ها. همان طور که مارتین اسکورسیزی درتاریخچه ی پیتر بیسکیند از سینمای امریکا در دهه ی  70 "ایزی رایدر گاوخشمگین"  می گوید: " جنگ ستارگان بود. اسپیلبرگ حضور داشت. ما به پایان رسیده بودیم."  البته نه به طور کامل با نظر به مجسمه ی کوچک طلایی رنگی که درفوریه توسط استیون اسپیلبرگ جرج لوکاس و فرانسیس فورد کاپولا (کسی که بلاک باستر سال 1972 اش  " پدر خوانده " به یک شاهکار تبدیل شده است. ) به او اهدا شد.
صنعت سینما ازهمان اغاز این کسب و کار مشغول داد و ستد های بزرگ بوده است از ستاره های بزرگ گرفته تا داستان های بزرگ و تولیدات بزرگ و سینماهای بزرگ و ... . و از زمانیکه فیلم ها تعریف کردن داستان را اغاز کردند از این وسیله جهت فروش قصه های خود استفاده کرده اند.  در عصر سینما ی صامت نیز تهیه کنندگان از این ابزار برای تمایز قائل شدن بین این مدیوم جدید وتئاتر استفاده می کردند. اثاری که بلاک باسترهای اولیه بوده اند. در سال های  1950هم صنعت فیلمسازی وارد ساخت فیلم های بسیار بزرگ شد با داستان هایی در ابعاد حماسی و بر روی پرده هایی بزرگ  به منظور متمایز کردن این اثارجهت مقابله با تهدیدی به نام تلویزیون. در این چند دهه خیلی چیزها تغییر کرده است اما نه در استفاده از تکنیک ها و چشم انداز های متفاوت و نه در همه ی طرق تاثیرگذاری سینمایی. 
امروزه ارتش هایی با سربازان شمشیر به دست در فیلم ها تاحد زیادی بوسیله ی کامپیوتر ساخته می شوند مانند  فیلم "300". اما کارهایی که برای تماشایی کردن فیلم ها انجام می شود کم و بیش به مانند همان چیزی است که مثلا" در سال 1912 برای فیلم حماسی ایتالیایی " Quo Vadis ? "  انجام شد. تحت تاثیر قرار دادن پرده های سینما با هزاران بازیگر و صحنه های پر تحرک افراطی و در شکل و شمایل مسابقه های ارابه رانی. که شکوه فیلم و گلادیاتورها و مسیحیان فداکارش تصدیق مشتاقانه ی اگوست رودین مجسمه ساز را بدست اورد.  کسی که ان فیلم را "یک شاهکار" نامید. ( در واقع هرکسی یک منتقد است.) . ایتالیایی ها در تجارت فیلم های باشکوه جزو اولین ها بودند اما امریکایی ها با ساخت اثاری گرانقیمت جلوتر رفتند فیلم هایی چون شاهکاردرک نشده ی دیوید وارک گریفیث "تولد یک ملت" که از لحاظ دراماتیک سبب پیشرفت هنر شد. 
باشکوهی فقط تماشاگران را مفتون خود نکرده است بلکه در توسعه ی تولید فیلم موثر بوده وبه کارگردانان اموخته که چگونه سرگرمی هایی طولانی مدت تر بسازند.
در سال 1923 یک منتقد گمنام نیویورک تایمز نوشت که "ده فرمان" سیسیل ب. دمیل به دو بخش تقسیم می شود "نمایش پرشکوه و ملودرام" که ممکن است توسط دو شخص مختلف کارگردانی شده باشد. تحسین منتقد در مورد قسمت پرشکوه ( "ساخته شده با دقت و باریک بینی" )بخش زیادی از نقد را تشکیل می داد.حالا در جایی جری بروکهایمر سرخود را تکان می دهد و از این متعجب است که چرا نمی تواند نظر مشابهی از منتقدان امروزی دریافت کند.
با این حال اگر تماشاگران چنین بخش هایی را جستجو کنند منتقدان باز با بدگمانی در مورد انها قضاوت می کنند.  البته نکات منفی که در مورد بلاک باسترها وجود دارد تا حدی به دلبستگی ادبی منتقدان برمی گردد. کسانی که به گفتار بیش از تصاویر اهمیت می دهند و بیشتر میل به نقد فیلمنامه دارند تا اینکه ادغام دو عامل صدا و تصویر را  در کنار ان مد نظر قرار دهند. البته پوزخند های منتقدان گاه نشان از نوعی نگرانی است.
در دهه ی 1980"تاپ گان" فقط یک اگهی بازرگانی خوش اب و رنگ نبود. بلکه گواهی بر این مدعا بود که MTV همچون یک ویروس مرگ اور فیلم ها را تحت تاثیر قرار داده است .  در مورد فیلم "300" هم اینگونه است فیلم نشان دهنده ی نفوذ یک نیروی خارجی به نام بازی های کامپیوتری در پیکره ی سینما است .
تهدیدات در طول سال ها تغییر کرده است از تلویزیون تا ویدیو کلیپ ها کتاب های کمیک تکنولوژی دیجیتال و ... . با این حال انچه که هنوز ثابت باقی مانده این است که فیلم ها هنوز تحت محاصره هستند. اما اگر فیلم ها چیزی به ما می اموزند نشان دهنده ی اینست که ان ها خوب خود را با شرایط وفق می دهند . ان ها تغییر می دهند و تغییر می کنند بسط می یابند و تعدیل می کنند و مانند یک ارگانیسم که موادمغذی را جذب می کند تهدیدات را خنثی می کنند. ما امروز از تعقیب و گریز ماشین ها در فیلم ها شکایت می کنیم در حالیکه فراموش کرده ایم که دیوید وارک گریفیث نخستین کسی بود که چنین کاری را در فیلم ها انجام داد. ما بلاک باسترها را محکوم می کنیم بخاطر اینکه(اگرخوش شانس باشیم) خیلی چیز ها را که ما از فیلم ها می خواهیم انجام می دهند: یک دلیل بیار تا این فیلم را تماشا کنم.

۴ نظر