۱۰۲ مطلب با موضوع «شکست تفکر» ثبت شده است

انگیزه انگیزه میاره و اراده اراده میاره

یه مثال میخوام بزنم چون با مثال بهتر میشه این قضیه رو توضیح داد

فکر کن دستشویی داره

اگر دستشویی دور باشه چی میشه؟

نمیری و خودت رو نگه میداری

ولی اگر بدونی نزدیکه و فقط مثلا 10 قدم باهات فاصله داره

خب قطعا میری

مثال عجیبیه ولی موفقیت هم همینطوره

ما وقتی فکر کنیم دوره

اصلا سمتش نمیریم

ولی وقتی بدونیم نزدیکه، به نوعی اراده پیدا میکنیم و پا میشیم و اونو کسب میکنیم

در واقع این سوال رو حکیمانه از خودمون میپرسیم که اگه میتونم انجامش بدم خب چرا انجامش ندم

ولی اون موقع که دوره میگیم اووووووو من نمیتونم و عمرا و غیرممکن و ازین حرفا

برای اینکه به هدف دوری برسیم

باید اهداف کوچولو کوچولو درست کنیم

شاید نتونی بپری طبقه چهارم

ولی با پریدن روی هر پله در زمان کمی به طبقه چهارم میرسی

یعنی اهداف کوچکتری مثل پله ایجاد میکنی و از اونا استفاده میکنی

زندگی هم همینه

اهدافت رو انقدر کوچولو کن تا اونجایی که میتونی با کمی سختی انجامش بدی

و از همون هدف خودت رو بکش بالا و برو جلو با اهداف کوچیک بعدیت

و در این راه میفهمی که میتونی و بیشتر اراده پیدا میکنی

در واقع میشه گفت اراده اراده میاره

شما وقتی پایین چهارطبقه وایسی و هی بالا رو نگاه کنی هی منفی تر میشی و در پایان برات کاری اصلا غیرممکن میشه

اما اگر بری طبقه اول میگی پس میتونم طبقه دوم هم برم و سریعتر میری

وقتی برسی طبقه سوم میگی چیزی نمونده و خیلی پرانرژی تر جلو میری

جالبه که هر چی بجای اینکه خسته بشی برعکس پرانرژی تر میشی

اگر به ورزش اهمیت بدی

رژیم هم خود به خود میگیری

اما اگر هیچکاری نکنی

حتی یه پیاده روی ساده

نه تنها از اینور کار مثبتی در جهت خوش اندامی ات انجام ندادی

بلکه از اونور میگی منکه ورزش نمیکنم اینا اب نمیشه، بذار حالا که نمیتونم چربی اب کنم از زندگی لذت ببرم بابا

و شروع میکنی سمت چاق شدن و منفی شدن تر رفتن

ولی این بسیار مهم که انگیزه انگیزه میاره و اراده اراده میاره

۰ نظر

پیچیدگی باعث تحیر و شگفت زده شدن

صدای یه نفر پیچیده نیست

صدای یه نفر دیگه هم پیچیده نیست

صدای یکی دیگه هم پیچیده نیست

اما اگه همین سه نفر با هم شروع کنن به خوندن و سبک های مختلف رو هم پیاده کنن

گیج میشی

و محو زیبایی میشی

یجورایی باید شل کنی

تا وقتی حساب کتاب کنی خنده ات نمیگیره

لذت نمیبری

و گیج کردن و آمار رو از دست دادن یجورایی باعث میشه راحت باشی و بتونی بدون عقل راحت جلو بری

در واقع عقل رو گیج میکنی که تعطیل کنه و از احساساتت کمک بگیری

در واقع دیگران که میدونن و در هنرهاشون از این قابلیت استفاده میکنن اینکار رو میکنن تا تو مجذوب بشی

مجذوب شدن یعنی زوال عقل؟

و آیا ندانستن و نداشتنه که جذابه واقعا؟

چون ما هیچوقت داشته هامون برامون جذاب نیستن و نداشته هامون چرا خیلی هم جذابن

۰ نظر

خاص هستی اما به نوعی دیگر

شیطون

یا قسمت منفی بدن

یا منفی گرایی دنیا

یا حالا هر چی اسمشو بذاری

همش سعی داره بگه تو عادی و معمولی هستی

اما واقعیت اینه ما واقعا به نوبه خودمون خاص هستیم

اتفاقایی که برامون میوفته کاملا خاص

و واقعا خاص هستیم

البته خاص به این معنا نکه دنیا برای ما خلق شده و بهترین اتفاق دنیا برای ما میوفته

نه

بلکه از این لحظا که اون اتفاق فقط و فقط برای تو رخ داده و فقط تو تجربه اش کردی و هیچکس دیگه نتونسته اون تجربه رو داشته باشه

پس تو میتونی لذتی رو ببری که کسی دیگه نمیتونی

تو شرایط خوبی داشتی که زندگیت و خیلی خاص و زیبا و لذت بخش کرده

چیزی که یکی دیگه نمیتونه داشته باشه و وقتی اونو توی زندگی تو ببینه میگه وای چقدر زیبا

خب وقتی وایییی انقدر زیباسست!

پس گاهی واقعا زیباست

باید ثبت بشه

باید برگردی و نگاش کنی

باید از گود بیای بیرون و از بیرون ببینی تا بتونی بفهمی

و وقتی بفهمی میفهمی واقعا خاصی

و از زندگی خاص خودت باید لذت ببری

اما چی لذت و از چی باید لذت ببری اون بحثش جداست...

۰ نظر

پیروی از مد زیادم بد نیست

ما یه شعاری داریم

که اغلب الکی میگیمش

بخاطر همینم بهش میگیم شعار

میگیم که از مد پیروی نکنیم و یچیزی که مد میشه رو دنبال نکنیم

خب چرا؟

جوابی که میشنویم اینه که الکی مد میشن و اصلا جالب نیستن

شاید در مورد 10 درصد مواردی که مد ها بوجود میان این قضیه وجود داشته باشه

و این هیچ ربطی به مد نداره

شما توی هر کاری بخوای بروز باشی

بالاخره مجبوری یجاهایی چرت و پرت بدی بیرون

چون هیچی تو دنیا هر روز فعال نیست و بالاخره روزایی تعطیلی داره

اما مد نه

پس مجبوره چرت و پرت هم بده بیرون

اما اون ده درصد چرت و پرت بودنش دلیل نمیشه هم مد بد باشه

مد رو افرادی مثل منو شما تو خیابون ننشستن که انتخابش کنن

شاید قدیم اینجوری بود که قدیمم بنظرم اینجوری نبود

الان توی فرانسه بهترین شرکت ها با اختصاصی ترین نظر ها و علم روز مد رو انتخاب میکنن

خیلی تخصصی و خیلی با مباحث مختلف

انواع مختلف لباس رو میشناسن

الگوی لباس ها از صد سال پیش رو دنبال کردن

قسمت های مختلف لباس

اینکه شا کجا چی بپوشی چه مدلی بنظر میای

چه رنگی به چه کسی و چه مراسمی میاد

چه رنگی در کنار چه رنگی مناسب هست و چه رنگبندی مناسب کجاست

خیلی در مورد این مسائل کار میکنن

نه اینکه خیلی خدایی و پرتلاش و عالی باشن

نه چون کار دیگه ای ندارن و چون پولشون از این راه در میاد

پس روش کار میکنن چون بتونن بازم پول دربیارن

و خب خوب هم کار میکنن و ایده های بسیار خوبی هم میدن

حداقل

خوب اداره میکنن همه چیزو

پس همینجوری نیست که پاتو بندازی روی پاتو بگی نه چرا ادم از مد پیروی کنه

منم نمیگم ادم کشته مرده مد بشه

اما وقتی یه زمانی پاچه گشاد مد بود اما الان لباس راسته و تنگ

حتما دلیلی داره

قطعا زیبایی خوبی داره که اینجوری اومده روی کار

حالا نمیخواد خیلی کشته مرده این قضیه بشی

اما میتونی خیلی چیزا رو رعایت کنی

میتونی تو ام بگی خب اااااا حالا که این مد شد حتما یچیز قشنگی توش بوده دیگه

منم ببینم اگه قشنگ میشه امتحان کنم

و اغلب چیزایی که مد میشه

حالا صرفا لباس نه

مثلا برنامه اینستاگرام

مثلا بازی کلش رویال

مثلا برنامه کودک زوتوپیا

حتما دلیلی داره

میتونی خیلی سطحی انجامش بدی

و ببینی خیلی چیزا رو یاد میگیری

جامعه ما

که خودمونو مسلمون میدونیم

یه زمانی پخش شد که شرکت "دیزنی" انیمیشن هاش برای منحرف کردن بچه های ماست

من از هر کسی که این حرف رو میزنه یه سوال میپرسم

کدوم مبلغی در زمان ما تونسته درس های الهی رو بهتر از شرکت دیزنی به بچه هامون یاد بده؟

اصلا انیمیشن های دیزنی رو دیدی تا حالا؟

اصلا انیمیشن inside out رو دیدی؟اصلا فهمیدی منظورش چیه؟اصلا فهمیدی چیو داره یاد بچه ها میده؟

چیزی که تو با هزارتا جلسه نمیتونی به بزرگترها یاد بدی و اون داره خیلی زیبا اینو به نمایش میکشه و اگر یکی تونسته یه ایده خیلی زیبا برای به نمایش کشیدن این قضیه داشته باشه چرا تو میای و جلوشو میگیری؟

من شخصا که دیگه به حرف خیلیا گوش نمیدم

قطعا مطیع بدون چون و چرای مد هم نخواهم بود

اما اگر چیزی اسمش به گوشم خورد بهش فکر میکنم

چون قطعا افرادی اونو انتخاب کردن و قطعا دلیلی داشته و من میتونم از اون دلیل و یادگیریش استفاده های زیادی برای خودم بکنم بجای اینکه مرگ بر اون بفرستم

۰ نظر

سعی میکنیم متفاوت باشیم درصورتیکه در نهایت نیستیم !

عجیبه

ما بشدت شبیه هم هستیم

اما نه در ظاهرمون

بلکه در اینکه سعی میکنیم متفاوت باشیم!!!

ظاهرا خودمونم خوشمون میاد که سعی میکنیم متفاوت باشیم و هر کی یه نوعی از تفاوت رو انتخاب میکنه

مثلا هممون بدون استثنا فکر میکنیم یه نخبه ای بودیم که حروم شدیم

فکر میکنیم تیپمون

رفتارمون

خنده هامون

و خیلی از کارای دیگمون فقط مختص ماست و هیچکس دیگه این مدلی نیست و خیلی متفاوت هستیم

در صورتی که علاوه بر اینکه هممون در این طرز فکرها کاملا شبیه هم هستیم

بلکه در کارهایی که در اثر این طرز تفکر انجام میدیم هم در تعداد معدودی دسته بندی قرار میگیریم

یعنی الان یه دسته خیلی کلاسیک تیپ میزنن

یه دسته خیابونی

یه دسته خیلی باکلاس

و...

شما هر چقدر هم متفاوت باشی در نهایت در یکی از همین دسته بندی ها قرار میگیری

حالا اینهمه فکر میکنیم متفاوتیم به کنار

اما باز جالبه که با اینحال که از لحاظ آماری اصلا متفاوت نیستیم

ولی باز از اینکه شخصی سعی میکنه متفاوت باشه خوشمون میاد

یه سوال خیلی ساده به این سوال جواب میده

اگه هزارتا ماشین بی ام و یجا باشه که سفید رنگ هستن و همه یه مدل

و وسطشون یه لامبورگینی یا فراری یا بوگاتی قرمز رنگ ما کدومو انتخاب میکنیم

بدون استثنا تقریبا همه قرمز رنگ رو

حالا این انتخاب ما نیست که جالبه

بلکه ما وقتی به ماشین ها هم نگاه میکنیم اون شخصی که قرمز رو انتخاب کرده رو هم بیشتر دوستش داریم

درصورتی که بقیه ماشین ها هم یه نکته مشترک با این ماشین قرمز دارن

اونام ماشین هستن!!!

یعنی از طرفی ما سعی میکنیم بگیم ما متفاوت هستیم (هر چند هر چقدر هم سعی کنیم باز نیستیم از لحاظ آماری بلکه در لحظه و در مکان مشخصی، خاص هستیم)

و از طرفی انتخابمون هم دنبال شخصی میگردیم که اونم سعی کرده خاص و متفاوت باشه و بنظرمون اون باحاله

و خب قطعا باحاله رو انتخاب میکنیم

یعنی سعی میکنیم باحال باشیم و باحال ها رو انتخاب کنیم

و در واقع اینطوری تعریف میشه که فکر میکنیم متفاوت بودن باحال بودنه

و اینکه هست یا نه 

نمیدونم

شایدم واقعا هست

۰ نظر

این چه زندگی که من دارم ؟

زندگی به چند دسته تقسیم بندی میشه

لحظات شاد که یا ما بوجود میاریم یا اتفاقی توی زندگیمون بوجود میان

لحظات غمگین که طبیعتا توی زندگی وجود دارن

اما مثل فوتبال که نه این تیم و نه اون تیم

بلکه این داور که بیشترین دوندگی رو داره

نه لحظات غمگین و نه لحظات شاد بلکه لحظات کاملا عادی هستن که قسمت بسیار عظیمی از زندگی ما رو شامل میشن، شاید بیش از 80 درصد و ما کاملا از این درصد غافل هستیم

تو لحظات عادی زندگی میکنیم و جلو میریم و توی لحظات عادی پامونو میندازیم روی پامونو از ارامش زندگی لذت میبریم

اما خیلی سریع در حد چند ساعت که بگذره به این شرایط معتاد میشیم

یعنی انگار همیشه اینجوری بوده و نباید جور دیگه ای هم باشه

یه ذره که میگذره خب ممکن شادی ها دوباره بیان

اما بالاخره نوبت غم هم میرسه

وقتی غم میاد

شروع میکنیم به شکایت کردن

ای بابا

چرا اینجوریه

چرا تا میام اروم بگیرم بلای دیگه ای سرم میاد

دریغ از اینکه بگیم اره خب، بالاخره وقتش بود یکم بدبختی بیاد سراغم

این طبیعت زندگی باید بهش حق بدیم

باید یاد بگیریم چجوری روش موج سواری کنیم، باهاش همراه شیم

نه اینکه بیاییم و با مسئله ای کاملا مبرهن که داره اتفاق میوفته مخالفت کنیم و از بین بریم و ضربه ای محکم بخوریم

اگه تو اون لحظات عادی بشینی که اگر هم عادی بشینی یکمم به دلایلی مثل تنبلی و اینا شرایط رو بدتر هم میکنی برای خودت

لحظات غم کاملا لحظات شادی رو خنثی میکنن

و چون لحظات خنثی میمونن

میگی ای بابا این چه زندگی که من دارم

این مشکل خودته

توی اون هشتاد درصد زندگی بیکاری و عادی ات چیکار کردی؟

به دوستم میگفتم

گفتم زبان دیگه ای بلدی؟

توی ورزشی حرفه ای هستی؟

حرفه ای بلدی؟

کاری داری که اصن پول در بیاری ازش و بری باهاش سرگرمی برا خودت انجام بدی؟

جواب همش به جز اخری نه بود

یکاری داره که اونم بدرد خودش میخوره انقدر مزخرف ونمیدونم چرا ولش نمیکنه با اینکه میتونه

اصلا نباید چشم به اون شادی ها و غم ها داشته باشی

اونا بالاخره میان و حتما هم میان

اما با لحظات عادیت چیکار کردی؟

۰ نظر

شادی ها رو پررنگ تر کن

بدبختی دارم

خب همه بدبختی دارن

اگر در حالت خنثی بشینی همه زندگی بدی دارن

اره یکی یه مریضی داره

یکی یه مشکل دیگه

اما یه نکته ای رو دقت نکردی

شاید لایه لایه بندی کنیم بهتر باشه

لایه اول زمین هم داغه ولی اونجایی که ما زندگی میکنیم

حتی از سرد هم سردتر میشه

بنظرم لایه اول زندگی همه بدبختیه

منتهی برخی تلاش میکنن

برخی میرن بیرون

برخی میرن کار گیر میارن

برخی کسی رو گیر میارن که کنارش ارومن

انقدر لایه های مختلف روی سینی قرار میدن

که یه کیک خیلی خشگل میسازن

اره لایه اول زندگی همه یه سینی زشت و سفت و مزخرفه

اما چیکارش میکنی مهمه

من بدبختم، تو بدبختی

باور کنی یا نه

همه بدبختن

اما خیلی ها اونو نادیده میگیرن و شادی هاشونو پررنگ تر میکنن و دنبال قرار دادن هزارتا لایه روی اون میرن

میگن هیچوقت نمیتونی احتمال یچیزی رو از بین ببری

مثلا هیچوقت نمیتونی بگی همین الان یه سنگ از اسمون روی سرت نمیوفته

چون همیشه احتمالش هست

اما چرا در نظر نمیگیریش؟

چون این احتمال رو انقدر کم هست که نادیده گرفته میشه

میتونی انقدر احتمال شادی هات رو زیاد کنی که احتمال بدبختیت انقدر کوچیک بشه که نادیده گرفته شه

۰ نظر

این دلیل نمیشه اون لحظه های که میتونیم رو شاد نباشیم

در مورد شادی های کوچیک خیلی بحث متفاوته

اینکه آیا شادی های کوچیک ارزش انجام دادن رو دارن یا نه

خب اول آدم میگه اگه شاد میشی چرا انجامش ندی

در وهله دوم آدم میگه خب بعضی چیزا واقعا ارزششو ندارن، مثلا مواد مخدر

خب ضررش خیلی بیشتره

اما در مورد اون مورد هایی که ضرر و خوبی یکیه چی

یعنی شادی رو میکشی

اما غم هم بعدش میاد

با یه مثال خیلی بزرگتر میشه یکم توضیحش داد و فکر کنم توضیح خوبی هم باشه

وقتی شما حدود 20 تا سی سالگیتون میشه ازدواج میکنید

یکم خیلی سریع بریم جلو

در نهایت پیر میشین

بچه هاتون میرن دانشگاه 

ازدواج میکنن

بالاخره در همون اثنا یا پدر مادر فوت میکنن یا اقوام نزدیک یا همسر

و غم انگیزتر از این حوادث نداریم

اما این ایا باعث میشه کسی ازدواج نکنه؟

نه همه ازدواج میکنن

ایا همه اشتباه میکنن؟

نه خب خدا هم گفته ازدواج کنید

خدا میدونسته این غم بعدا شاید نصیبتون بشه

ولی بازم گفته ازدواج کنید

یعنی بازم باید شاد بود

هر چند شاید بعدا غمی نصیبتون بشه

درسته لحظه های غمگین میان

اما این دلیل نمیشه اون لحظه های که میتونیم رو شاد نباشیم

تا جایی که میتونیم باید شادی کنیم و در لحظه های عادی زندگی شادی و بیشتر و بیشتر کنیم

لحظه های غم حتما وجود دارن و حتما میان

اما دلیل نمیشه هر ضربه ای که بهت میخوره تو هم نگاه کنی

۰ نظر

قدیمیا

خیلی ادعا دارن بعضیا

ادعای دروغین

ادعا هیچ اشکالی هم نداره تقریبا

میگی و طرف مقابل هم باور میکنه

اما مسئله موقعی بوجود میاد که تو موقعیتش قرار میگیری

توی ذهن طرف مثلا از خودت قهرمان ساختی

بعد میشاشی! تو شلوارت

اونجاست که کلا خیلی جالب میشه همه چی

اونجاست که دیگه نه تنها همون یه دروغی که گفتی

بلکه طرف مقابل دیگه هیچکدوم از حرف های راستت رو هم قبول نداره

________________________

یه بنده خدایی خیلی از خودش تعریف میکرد

تقریبا قبل از من پزشک خونواده بودن!!!

حالا برداشته نون سنگک با کتلت داده به کسی که حالت تهوع داره و...

خب منم که سالمم بالا میارم چه برسه به اون

بهش میگم پوره بهش بدین، بورانی یا مثلا شیربرنج و این چیزا

میگه خوب شد گفتی خیلی راهنمایی کردین

تو دلم گفتم اینهمه میگن قدیمیا دکتر بودن قدیمیا اینجوری اونجوری

اینه قدیمیا؟

همینه وقتی یه دکتر این چنین ادمایی رو میبینه کلا دیگه قدیمی بودن و اینا رو قبول نداره و فکر میکنه خودش خداست دیگه

۰ نظر

لختی و تمدن

خیلی چیزایی که تظاهر میکنن اصلا خودشون اونجوری نیستن!!!

و اینو باید با چشمات ببینی تا تحت تاثیر قرار بگیری و بفهمی

الان دارم در مورد برهنگی برخی خارجیا حرف میزنم

طرف رابطه داره، تو فیلمی که بازی کرده فقط لباسای لختی پوشیده و رفتارای اونجوری داره

من یه عادتی دارم اگر از کسی خوشم بیاد میرم اینستا طرف رو نگاه میکنم

از چهره این شخصیت خوشم اومد چون منو یاد یه دوست قدیمی مینداخت

رفتم اینستاش

خب عکسای هر شخص نشان دهنده وجودیت و ذاتشه دیگه

چون ناخواسته داره عقایدش رو توی عکساش نشون میده

میگه من از این چیزا خوشم میاد

من این مدلی دوست دارم

من فازم اینجوریه

اون شخص در کمال تعجب من

هییییییییییییییچگونه عکس برهنه ای که نداشت که هیچ (برخلاف فیلمی که بازی کرده بود)

تمام لباس هاش بلوز

اونم استین بلند

صحنه ای که خیلی شوکه ام کرد یه عکسش با پسرش!!! بود

متاهل طرف

تو فیلم مجرد و دختر و این حرفا

تو واقعیت شوهر داره بچه داره لباسشم بلوز استین بلند

خیلی منو به فکر فرو برد

سه قسمت وجود داره 

واقعیه اونا، چیزی که تو فیلم هستن، و ما

واقعیه خیلی از اونا از واقعی ما والا پوشیده تر و باحیا تره

ولی یه سری افراد این وسط میخوان با فیلم نشون بدن که نه بابا ما اینجوریم، در این داغونیم، و این داغون بودنه باعث پیشرفت و تمدن ماست پس شمام لخت شین

۰ نظر