۳۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

شیطان از طریق احساسات لجبازی میکنه و اونم خیلی شدید

من شما رو نمیدونم

ولی شیطان به شدت در حال لجبازی با منه

ما میگیم احساسات اهمیتی نداره

اما این دقیقا احساساته که باعث میشه ما کاری رو شروع کنیم یا تمومش کنیم

یکاری میخوام بکنم خیلی قشنگ

شیطون قبلش میگه این خوب نیست، ضایع است، داغونه، همه بهت میخندن، همه بهت میگن چقدر ساده است این بچه، چقدر احمقه، دیگه ادم حسابت نمیکنن و...

خیلی این چیزا رو تو گوشم زمزمه میکنه

اما من اداپته شدم با این قضیه میگم این قطعا لجبازی که من اونکار رو انجام ندم و پیشرفت نکنم

انجامش میدم

حتی اگر شکست هم بخورم بازم پیشرفت بزرگی کردم

۰ نظر

بلاک باستر چیست ؟ یعنی چه ؟ و توضیح بسیار جالبی از روزنامه نیویورک تایمز

در آمریکا مردم در تابستون بیشتر به سینما میرن و بهمین خاطر فروش سینماها چندین برابر بیشتر میشه، بخاطر همین فیلم های پرفروش و پرسروصدا رو اغلب در این فصل منتشر میکنند. در ادامه مقاله ای که در سال 2007 در روزنامه نیویورک تایمز در همین مورد منتشر شده رو میخونید که اصطلاح بلاک باستر رو خوب توضیح داده:

تابستان فصل فیلم های پر سر و صدا و احمقانه است. فصل تابستان زمان حماقت ماست. یک دوره ی بسیار طولانی که بزرگسالان سینما های ملی را به عده ای پاپکورن خور کم سن و سال تسلیم می کنند. گروهی که فهم سینمایی شان چیزی بیش از بازسازی دوباره ی  بزرگ و بزرگتر و بزرگترین فیلم های پرفروش نیست.
تابستان فصل گیج شدگی مردم اردو فیلم حادثه ای و بلاک باسترها ست.
بلاگ باسترفقط یک کلمه ی توصیفی است اما در واقع پرچمدار اثاری کم کیفیت است. مثل خیلی از تولیدات فرهنگ پاپ که با اتیکت ها و قیمت های جذب کننده وسیله ای مناسب برای تماشاگران جوان به نظر می رسند. منتقدان نیز با این تعبیر موافقند و بلاک باستر را به عنوان یک علامت اختصاری اسان برای ان دسته از تولیدات هالیوود که بیشتر مبتنی بر جلوه های ویژه هستند تا گفتار و شخصیت بکار می برند. تولیداتی که بیش از انکه تماشاگران را درگیر خود کند ان ها را اغفال می کند. منفی ترین جنبه بلاک باسترها این است که ان ها خبراز واقعیت چیرگی استراتژی بازار و در نتیجه مرگ هنر سینما می دهند. در حالیکه شما فکر می کنید فقط در حال تماشای پرسه های "توبی مگوایر" با ان لباس چسبناکش هستید.
اما فقط به خاطر یک فیلم نمی توان همه ی انها را بد دانست. یک بلاک باستر خوب مثل اخرین فیلم سری جیمز باند " کازینو رویال " شما را به جایی می برد که شاید به هیچ صورت دیگر نمی توانستید به انجا دست یابید وچیزی را به شما نشان می دهد که شما هرگز نمی توانستید ان را انجام دهید.  این فیلم شما را به دنیاهای جدیدی  می برد و جذابیت های تازه ای را به شما عرضه می کند. "کازینو رویال" جسم شما را به تسخیر خود در می اورد وبا ایجاد عواملی چون تشویش لذت خنده واسودگی شما را به هیجان می رساند. وقتی که بلاک باسترها شما را با خود همراه می کنند( "ماتریکس" را به یاد می اورم زمانیکه برای اولین بار به تماشایش نشستم و در کنار صدها نفر که از خود بیخود شده بودند) در واقع شما را در یک لذت دست جمعی شریک می کنند. به عنوان جزئی از فرهنگ سرگرمی سازی ان ها بیادتان می اورند که سینما رفتن چه معنایی می تواند داشته باشد.
همچنین باید یاد اور شد که بدون فاکتور انسانی بلاک باسترها چیزی بیشتر از یک جعبه ی توخالی نیستند.  بلاک باستر ها تلاش می کنند که توجه و اهمیت یکسانی به موضوعات تماشایی و هیجان انگیز و مقولاتی چون نمایش باورنکردنی از توانایی های بشر مبذول دارند خواه نمایش پیتر اوتول در برابر یک بیابان بی انتها در "لورنس عربستان" باشد و یا کیانو ریوز در "ماتریکس" ان زمان که در می یابد که کنگ فو بلد است. یا می تواند بیان یک داستان حماسی امریکایی در یک خانواده ی نمونه ای در "پدرخوانده"  باشد و یا یک کوسه ی مکانیکی در "ارواره" . ویا می تواند تام کروز اویزان شده به یک طناب در "ماموریت: غیرممکن" باشد ویا کریستین بیل در وسط انبوهی از خفاش ها در " بتمن شروع می کند" . و یا چشمان وحشی دیکاپریو در "تایتانیک" و یا چهره ی اندوهگین کرستن دانست در "مرد عنکبوتی".
یکی دیگر از مشخصه های بلاک باستر فروش رفتن این تولیدات با قیمت های هنگفت است حال این تولیدات می توانند فیلم نمایش اهنگ کتاب وحتی تولیدات مربوط به داروسازی باشند. لغت بلاک باستر شاید برگرفته از بمب های پرقدرتی موسوم به بلاک باستر باشد که نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم برای نابودکردن شهرهای المانی برضد این کشور استفاده کرد. این لغت بزودی وارد زبان انگلیسی شد و تا قبل از پایان جنگ در اگهی های تبلیغاتی از ان استفاده می شد وهمچنین به عنوان یک لغت درجدولی در همین روزنامه (نیویورک تایمز) در سال 1950 مورد استفاده قرار گرفت.  در سال های ابتدایی 1950 قهرمان سنگین وزن راکی مارسیانو به براکتن بلاک باستر مشهور بود و کلمه ی بلاک باستر پس از نام شهر زادگاهش قرار می گرفت و همچنین به عنوان یک کلمه ی معمولی در مقالاتی که در باره ی تولیدات بزرگ سرگرم کننده ی هالیوود نوشته می شد  به کار می رفت.
امروزه روشنفکران فیلم های بلاک باستر را جدی نمی گیرند چرا که این روزها چنین فیلم هایی اغلب مبتنی بر فانتزی هستند تا واقعیت. موردی که عموما" چیز خوبی نیست مگر در مورد ان دسته از اثار فانتزی که دارای پشتوانه ی ادبی قوی باشند موردی که درباره ی " ارباب حلقه ها " صدق می کند.
بلاک باسترها بیشترگرایش به ساخته شدن برای نوجوانان دارند تا اثاری برای افراد بزرگسال و این هم چیز بدی است زیرا نوجوانان مصرف کنندگان فرهنگی قابل اعتمادی نیستند. ( یک استثنا: بلاک باستر هایی که از کتاب های کودکان اقتباس می شوند و برای بزرگسالان نیز جذابیت دارند برای مثال سری "هری پاتر") بلاک باسترهایی که براساس اثار کمدی ساخته می شوند همواره سوال برانگیزند مگر انکه انها را اثاری برگرفته از نوول های گرافیکی بنامیم. بلاک باسترهایی که در هزاران سینما اکران می شوند هم مورد شک واقع می شوند چراکه هرچیزی که به نظر برای طیف وسیعی از تماشاگران جالب به نظر برسد ذاتا" مشکوک است. شاید به نظر برسد که شوخی می کنم اما واقعا" این طور نیست.
در سال های اخیر دیگر بدیهی است که بلاک باسترهای مملو از جلوه های ویژه ی دهه ی 70 نظیر "ارواره" و "جنگ ستارگان" به پایان دادن موج جدیدی ازعلاقه ی هالیوود ان زمان به موضوع ازادی(ناشویل را به یاد اورید) کمک کرده اند. با طلایه دارانی چون "مهاجمین صندوقچه ی گمشده" در عصر سرگرمیهای نوجوانانه. هیچ مهم نیست که "ارواره" فیلم خوبی است حتی خیلی بهتر از "ناشویل" دست کم ازنظر بعضی ها. همان طور که مارتین اسکورسیزی درتاریخچه ی پیتر بیسکیند از سینمای امریکا در دهه ی  70 "ایزی رایدر گاوخشمگین"  می گوید: " جنگ ستارگان بود. اسپیلبرگ حضور داشت. ما به پایان رسیده بودیم."  البته نه به طور کامل با نظر به مجسمه ی کوچک طلایی رنگی که درفوریه توسط استیون اسپیلبرگ جرج لوکاس و فرانسیس فورد کاپولا (کسی که بلاک باستر سال 1972 اش  " پدر خوانده " به یک شاهکار تبدیل شده است. ) به او اهدا شد.
صنعت سینما ازهمان اغاز این کسب و کار مشغول داد و ستد های بزرگ بوده است از ستاره های بزرگ گرفته تا داستان های بزرگ و تولیدات بزرگ و سینماهای بزرگ و ... . و از زمانیکه فیلم ها تعریف کردن داستان را اغاز کردند از این وسیله جهت فروش قصه های خود استفاده کرده اند.  در عصر سینما ی صامت نیز تهیه کنندگان از این ابزار برای تمایز قائل شدن بین این مدیوم جدید وتئاتر استفاده می کردند. اثاری که بلاک باسترهای اولیه بوده اند. در سال های  1950هم صنعت فیلمسازی وارد ساخت فیلم های بسیار بزرگ شد با داستان هایی در ابعاد حماسی و بر روی پرده هایی بزرگ  به منظور متمایز کردن این اثارجهت مقابله با تهدیدی به نام تلویزیون. در این چند دهه خیلی چیزها تغییر کرده است اما نه در استفاده از تکنیک ها و چشم انداز های متفاوت و نه در همه ی طرق تاثیرگذاری سینمایی. 
امروزه ارتش هایی با سربازان شمشیر به دست در فیلم ها تاحد زیادی بوسیله ی کامپیوتر ساخته می شوند مانند  فیلم "300". اما کارهایی که برای تماشایی کردن فیلم ها انجام می شود کم و بیش به مانند همان چیزی است که مثلا" در سال 1912 برای فیلم حماسی ایتالیایی " Quo Vadis ? "  انجام شد. تحت تاثیر قرار دادن پرده های سینما با هزاران بازیگر و صحنه های پر تحرک افراطی و در شکل و شمایل مسابقه های ارابه رانی. که شکوه فیلم و گلادیاتورها و مسیحیان فداکارش تصدیق مشتاقانه ی اگوست رودین مجسمه ساز را بدست اورد.  کسی که ان فیلم را "یک شاهکار" نامید. ( در واقع هرکسی یک منتقد است.) . ایتالیایی ها در تجارت فیلم های باشکوه جزو اولین ها بودند اما امریکایی ها با ساخت اثاری گرانقیمت جلوتر رفتند فیلم هایی چون شاهکاردرک نشده ی دیوید وارک گریفیث "تولد یک ملت" که از لحاظ دراماتیک سبب پیشرفت هنر شد. 
باشکوهی فقط تماشاگران را مفتون خود نکرده است بلکه در توسعه ی تولید فیلم موثر بوده وبه کارگردانان اموخته که چگونه سرگرمی هایی طولانی مدت تر بسازند.
در سال 1923 یک منتقد گمنام نیویورک تایمز نوشت که "ده فرمان" سیسیل ب. دمیل به دو بخش تقسیم می شود "نمایش پرشکوه و ملودرام" که ممکن است توسط دو شخص مختلف کارگردانی شده باشد. تحسین منتقد در مورد قسمت پرشکوه ( "ساخته شده با دقت و باریک بینی" )بخش زیادی از نقد را تشکیل می داد.حالا در جایی جری بروکهایمر سرخود را تکان می دهد و از این متعجب است که چرا نمی تواند نظر مشابهی از منتقدان امروزی دریافت کند.
با این حال اگر تماشاگران چنین بخش هایی را جستجو کنند منتقدان باز با بدگمانی در مورد انها قضاوت می کنند.  البته نکات منفی که در مورد بلاک باسترها وجود دارد تا حدی به دلبستگی ادبی منتقدان برمی گردد. کسانی که به گفتار بیش از تصاویر اهمیت می دهند و بیشتر میل به نقد فیلمنامه دارند تا اینکه ادغام دو عامل صدا و تصویر را  در کنار ان مد نظر قرار دهند. البته پوزخند های منتقدان گاه نشان از نوعی نگرانی است.
در دهه ی 1980"تاپ گان" فقط یک اگهی بازرگانی خوش اب و رنگ نبود. بلکه گواهی بر این مدعا بود که MTV همچون یک ویروس مرگ اور فیلم ها را تحت تاثیر قرار داده است .  در مورد فیلم "300" هم اینگونه است فیلم نشان دهنده ی نفوذ یک نیروی خارجی به نام بازی های کامپیوتری در پیکره ی سینما است .
تهدیدات در طول سال ها تغییر کرده است از تلویزیون تا ویدیو کلیپ ها کتاب های کمیک تکنولوژی دیجیتال و ... . با این حال انچه که هنوز ثابت باقی مانده این است که فیلم ها هنوز تحت محاصره هستند. اما اگر فیلم ها چیزی به ما می اموزند نشان دهنده ی اینست که ان ها خوب خود را با شرایط وفق می دهند . ان ها تغییر می دهند و تغییر می کنند بسط می یابند و تعدیل می کنند و مانند یک ارگانیسم که موادمغذی را جذب می کند تهدیدات را خنثی می کنند. ما امروز از تعقیب و گریز ماشین ها در فیلم ها شکایت می کنیم در حالیکه فراموش کرده ایم که دیوید وارک گریفیث نخستین کسی بود که چنین کاری را در فیلم ها انجام داد. ما بلاک باسترها را محکوم می کنیم بخاطر اینکه(اگرخوش شانس باشیم) خیلی چیز ها را که ما از فیلم ها می خواهیم انجام می دهند: یک دلیل بیار تا این فیلم را تماشا کنم.

۴ نظر

پارادوکس ، نیازی برای جنب و جوش زندگی

وقتی مدت طولانی تو یه جمع شلوغ پلوغ باشی

دوست داری بری یجای خلوت و آروم بگیری

وقتی مدت طولانی یجای آروم و حلوت باشی

دوست داری بری یجای شلوغ پلوغ و یکم سرحال شی

یه پارادوکس عجیبی درون ما قرار داده شده برا اینکه یجا ثابت نمونیم و به اینور و اونور حرکت کنیم همواره (تا زندگی برامون خسته کننده و مهمتر از اون تکراری نشه)

۰ نظر

هرلحظه جایی برای گذر نه جایی برای ماندن

باید اومد

باید رفت

رفتن هم مثل اومدن زیباست

دنیا محل گذر

عبور از پلی که اسمشو گذاشتیم زمان

اگه به چشم گذر از یجا نگاه کنیم

هر جایی هستیم

هر جایی

یه لحظه است فقط

یه لحظه که مهمونیم و اومدیم که بریم

حالا این یه لحظه میتونه یه ثانیه با یه لبخند بگذره

یا میتونه چندسال باشه که میتونه کلی خاطره توش باشه

بالاخره گذره

جایی که باید بری

نیومدی که بمونی

محل گذره

باید بگذری

اگه اینجوری نگاه کنی ناراحت نمیشی

چون میگی اومدم که برم

اما اگه مثل گذرگاه بهش نگاه نکنی

میشه اومدم که نرم

پس رفتنم یعنی از دست دادن چیزی

از دست دادن خیلی حس بدی

ولی گذر کردن خیلی حس خوبی

باعث میشه خیلی درگیر جایی نشی

خیلی درگیر مسائل مختلف مکانی نشی

مسائل مختلف رو راحتتر بگیری و بگذری ازشون

اگه به چشم گذر نگاه کنی

خیلی زیباتر رفتار میکنی

سعی میکنی تو اون لحظاتی که هستی خوش بگذرونی فقط

چون میدونی روزی میرسه که ازونجا میری

پس اون لحظاتی که هستی بذار خوش بگذره بهت

ولی وقتی فکر کنی مال تو اونجا و باید بمونی و... خیلی حرص میزنی، خیلی با دیگران وارد اختلافات مختلف میشی، خیلی اعصاب خودتو خورد میکنی

و هر چی درگیر تر شی شخصیتت کوچیکتر میشه و پست تر

اما وقتی به چشم گر نگاه کنی

قلبت بزرگ میشه

بخشنده میشی

شخصیتت بزرگ میشه

مهربون میشی

وقتی به چشم گذر نگاه کنی تا جایی برای موندن

خیلی رفتارت زیباتر و بهتر میشه

۰ نظر

صحنه ترور !

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

سه چیز رو همیشه مخفی نگه دار

یه جمله ای خوندم خیلی جالب بود و خیلی خوشم اومد ازش

نوشته بود که سه چیز رو همیشه پنهون نگه دار و هیچوقت بروز نده

یک دارایی هات

دو نقشه های اینده ات

و سه رو یادم رفته

فکر کنم در مورد عشق و اینا بود 

مهم نیست حالا

اون دوتا گزینه اول خیلی مهمه

اگه اونا رو از عوام مخفی نگه داری خیلی موفق خواهی بود توی زندگیت

۱ نظر

نظر شخصیم در مورد فیلم jumanji welcome to the jungle

یک فیلم سرگرم کننده و نسبتا اکشن و البته ماجراجویی ساخته سال 2017
داستان ازین قراره که چهار نفر یک بازی تخته قدیمی پیدا میکنن و درگیرش میشن و مجبورن اونو ادامه بدن ولی این بازی یکم بیشتر از یه بازیه و در واقعیت همه چیز اتفاق میوفته و جون اونا در خطره
بعضی فیلما هستن که کاور هستن
یعنی اون فیلم یبار ساخته شده و اینا با جلوه های ویژه جدید و فیلمبرداری جدید و کمی جذابتر همونو میسازن
مثل کتاب جنگل
مثل دیو و دلبر
مثل سفید برفی
حتی مثل فیلم کازینورویال جیمزباند
فیلم جومانجی هم همینطوره
فکر کنم این سومین یا حتی چهارمین کاور این فیلمه
کاور فیلم بنظرم هیچ جذابیتی نداره
چون شما قبلا اون فیلم رو دیدی و داستان رو کامل میدونی و قشنگ میتونی پیش بینی کنی
وفیلمی که بتونی پیش بینی کنی خسته کننده است
بازیگراش
یه کشتی کج کار
یه کمدین سیاه پوست
یه دختر نیمه لخت
و یه شخصی که خودشو ترنس نشون میده
واقعا با این بازیگرا و این سبک فیلم ساختن قدیمی نشده؟
ظاهرا تو هالیوود نشده دیگه
اخرشم عاشق هم میشن و مثل دوتا کبوتر عاشق میرن تو اسمونا
ازین افتضاح تر نداریم
کااااااااااااااااااااملا کلیشه و تکرار
اگه صرفا خیلی بیکار هستین و فقط و فقط میخواین به هر وسیله ای شده سرگرم بشین این فیلم رو بشینید ببینید
فقط و فقط برای مدتی کوتاه سرگرمی خوبه که اونم بعدش با خودتون میگید واقعا کار بهتری نبود باهاش سرگرم بشم؟

۰ نظر

آزادی : چیزی که اصلا لازم نیست به آن برسیم !

آزادی

خیلی خنده داره

میدونی چندتا مسئله انداختن وسط و آدمای معمولی مثل ما همش درگیر اون شدن و میخوان چیزی رو داشته باشن که اصلا مهم نیست!!!

چرا آزادی مهم نیست

خب شما اگه بخوای گواهینامه بگیری

باید کارت ملی و شناسنامه ببری و پول بدیو وقتت رو بذاری

آیا این گرفتن آزادی از تو نیست؟

میتونی بدون همه اینا هم مدرکت رو بگیری

خب علیه این قضیه شکایتی میکنی؟

نه خیلی راحت یکی دوساعت وقتت رو بخاطرش میذاری و خیلی راحت اونو پشت سر میذاری

یه داستانی در این زمینه هست که خیلی جالبه

یه خرگوش با یه لاکپشت مسابقه میده

لاک پشت صدمتر جلو تر وایمیسته

خرگوش به سرعت به لاکپشت میرسه 

اما تا وقتی خرگوش اون صد متر رو طی کنه

لاکپشت ده متر به جلو رفته

حالا خرگوش اگه بخواد اون ده متر رو بره

لاکپشت یک متر جلو رفته

هر چقدر خرگوش جلو بره

لاک پشت تو همون مدت مسافتی رو جلو رفته و خرگوش دوباره باید وقت بذاره تا به اون برسه

در حالت ریاضی

خرگوش هیچوقت به لاکپشت نمیرسه

بخاطر همینم هست که من ریاضی رو قبول ندارم برای رسیدن به ابدیت

چون اصلا درگیر چرت و پرت شدیم

ما رو دارن گول میزنن

اصلا لازم نیست به لاکپشت برسی

چون تا ابد هم که محاسبه کنی بهش نمیرسی

اصلا لازم نیست به آزادی برسی

تا ابد هم که محاسبه کنی بهش نمیرسی

بلکه میتونی پا فراتر از اون بذاری

اصلا لازم نیست به لاکپشت برسی، بلکه براحتی میتونی از لاکپشت جلو بزنی و حرکت کنی

مسئله رو اشتباه مطرح کردن و ما هم درگیر همون اشتباه شدیم

اصلا لازم نیست به آزادی که اونا (هر شخص ازادی خواه و هر شخص محدود کننده ازادی) میگن برسی

بلکه براحتی میتونی اونو پشت سر بذاری و به زندگی خودت برسی

اگه خودت رو درگیر کنی، تا ابدیت هم به اون چیزی که میگن ازادی نخواهی رسید

اصلا لازم نیست خرگوش با لاکپشت مسابقه بده

اصلا لازم نیست خودشو درگیر اون کنه

اصلا لازم نیست به اون برسه

زندگی خودش رو انجام بده و مسیر عادی خودش رو بره براحتی میتونه اون رو پشت سر بذاره

۱ نظر

در هر ثانیه و هر لحظه محدودیت داریم، ازادی و محدودیت

زندگی خیلی محدودیت داره

ما خیلی محدودیت داریم

خیلی بیش تر از اون چیزی که فکر کنیم

و در واقع این محدودیت ها هستن که تعیین میکنن ما چقدر ازاد باشیم

من در مورد دولت و این چیزا حرف نمیزنم

از یقه پیرهن یا موهات صحبت میکنم

اگه یکم بدوی و یکم شلخته بشی

یقه پیرهنت یا کاپشنت یا سوییشرتت میاد جلو دهنت

موهات بلند باشه میاد جلو چشات

نمیذارن ببینی و مجبوری وایسی

و با دستت درست کنی محدودیت هاتو

و دائم داریم محدودیت هامونو کنار میزنیم

و اونا هی میان جلو و نمیذارن ما از مرزی پا فراتر بذاریم

هی گرسنمون میشه و باید غذا درست کنیم

هی دستشوییمون میگیره و باید بریم دستشویی

هی اب بینی مون میاد

عطسه میکنیم

لباسمونو عوض میکنیم

هوای تازه باید داشته باشیم

باید اب بخوریم

اووووووووووووووووووووووووووووووووو

هزاران محدودیت داریم که بدون اونا نمیتونیم زندگی کنیم

و در لحظه از زندگیمون هر لحظه داریم محدودیت ها رو کنار میزنیم و اصلا حواسمون نیست و محدودیت ها نمیذارن ما فراتر بریم

اگر اسید لاکتیک توی ماهیچه هاتون ذخیره نشه، عضله هاتون خسته نمیشه

و میتونید هر چقدر میخواید بدوید

بدون محدودیت

انسانی رو تصور کنید که میتونه بی نهایت بدوه

ولی محدودیت گذاشتن جلوی این

نه یکی

بلکه چندتا

تا تو نتونی اینکار رو انجام بدی

محدود شدیم

خیلی زیاد

حتی اگه من خسته نمیشدم الان میتونستم خیلی بیشتر بنویسم و در مورد خیلی چیزای بیشتر تحقیق کنم و اطلاعات بیشتری کسب کنم اما محدود شدم و خسته میشم و خوابم میگیره، انگار نمیذاره تو بینهایت باشی نمیذاره خیلی هم جلو بری، قطعا نمیتونی برگردی عقب، اما نمیتونی خیلی هم جلو بری

در هر ثانیه

و این محدودیت قطعا خوبه که قرار داده شده

اما چه دلایل خوبی داره نمیدونم

در مورد آزادی هم میخوام یه مطلب بنویسم تو مطلب بعدی مینویسم

۰ نظر

از قبل تعیین شده و از حفظ حرف نزن

یکی از کارها و رفتار هایی که یه شخص جنتلمن باید داشته باشه اینه که از حفظ و از قبل برنامه ریزی شده حرف نزنه و با جمع و با بحث جلو بره

  1. چون وقتی از حفظ حرف میزنی به طرف مقابلت دقت نمیکنی که چی میگه اصلا
  2. نشون میده ضعف داری و از قبل اماده کردی همه چی رو
  3. در اون حالت مجبوری همه چیز رو چندبار تکرار کنی و انگار مرغت یه پا داره و داری لجبازی میکنی

و وقتی از حفظ حرف بزنی نمیتونی پاسخی که طرف مقابلت میخواد رو بهش بدی و نمیتونی نیاز اون رو هم برطرف کنی

در کل یکی از شرایط جنتلمن بودن اینه که از قبل تعیین شده حرف نزنی و دلایل بسیاری داره که چندتاش رو اینجا گفتم

۰ نظر