یچیزی در مورد ربات نوشتم دو تا سه تا پست قبلی بود فکر کنم، نمیدونم چندتا پست قبلی بود در مورد ربات بودنم و بدون احساسات و درک از بعضی مسائل
میخوام اینو بنویسم که در همون رابطه است
یکی از مسائلی که که چندوقت پیش فهمیدم که اصلا نمیفهممش
وقتی بود که رفتم شهربازی
رفتیم تونل وجشت
رفتیم اون وسیله که همه دنیا میدونن اسمش چیه و من الان هر کاری میکنم اسمش یادم نمیاد
و من همش داشتم با خودم خیلی عجیب فکر میکردم
انگار تازه من اولین نفرم که به این فکر کرده
انگار تازه اتفاق افتاده اولین بار و فقط برای من اتفاق افتاده
چرا ما میریم توی تونل وحشت که خودمونو بترسونیم؟
چرا سوار اون سقوط ازاده میشیم که بریم و بترسیم؟
من نمیگم ترس بده، نه ترس عالیه
ولی نه ترسی که تو خودتو بزور توی اون جا بدی
همش داشتم فکر میکردم خب معلومه وسط اینهمه تاریکی یکی میاد بهت میخوره و قطعا میترسی حالا اون هر کاری کنه یا هر کی باشه
چرا من خودمو وسط این موقعیت گذاشتم
در واقع همش داشتم از خودم میپرسیدم که چرا من و شخص من اینکار رو کردم
بعد یهو پرسیدم مردم چرا اینکار رو میکنن؟
و واقعا هیچ جوابی براش ندارم
دوستم پرسیدم همون موقع، دقیقا وسط جایی که هیچکس نمیتونست حرف بزنه من این سوال رو از دوستم پرسیدم
و اون گفت بخاطر هیجان
مردم میخوان هیجان داشته باشن
و من تو دلم با صدای خیلی متعجبی گفتم نه این هیجان نیست
این اصلا هیجان نیست
و واقعا چرا بزور خودمونو جایی دیووانه وار میذاریم تا بزور بترسیم؟و این رو اصلا نمیتونم جواب بدم و واقعیت داره
وجود داره
و نمیشه وجود شهربازی ها رو منکر شد
ولی واقعا چرا مردم اینکار رو میکنن؟