در آمریکا مردم در تابستون بیشتر به سینما میرن و بهمین خاطر فروش سینماها چندین برابر بیشتر میشه، بخاطر همین فیلم های پرفروش و پرسروصدا رو اغلب در این فصل منتشر میکنند. در ادامه مقاله ای که در سال 2007 در روزنامه نیویورک تایمز در همین مورد منتشر شده رو میخونید که اصطلاح بلاک باستر رو خوب توضیح داده:

تابستان فصل فیلم های پر سر و صدا و احمقانه است. فصل تابستان زمان حماقت ماست. یک دوره ی بسیار طولانی که بزرگسالان سینما های ملی را به عده ای پاپکورن خور کم سن و سال تسلیم می کنند. گروهی که فهم سینمایی شان چیزی بیش از بازسازی دوباره ی  بزرگ و بزرگتر و بزرگترین فیلم های پرفروش نیست.
تابستان فصل گیج شدگی مردم اردو فیلم حادثه ای و بلاک باسترها ست.
بلاگ باسترفقط یک کلمه ی توصیفی است اما در واقع پرچمدار اثاری کم کیفیت است. مثل خیلی از تولیدات فرهنگ پاپ که با اتیکت ها و قیمت های جذب کننده وسیله ای مناسب برای تماشاگران جوان به نظر می رسند. منتقدان نیز با این تعبیر موافقند و بلاک باستر را به عنوان یک علامت اختصاری اسان برای ان دسته از تولیدات هالیوود که بیشتر مبتنی بر جلوه های ویژه هستند تا گفتار و شخصیت بکار می برند. تولیداتی که بیش از انکه تماشاگران را درگیر خود کند ان ها را اغفال می کند. منفی ترین جنبه بلاک باسترها این است که ان ها خبراز واقعیت چیرگی استراتژی بازار و در نتیجه مرگ هنر سینما می دهند. در حالیکه شما فکر می کنید فقط در حال تماشای پرسه های "توبی مگوایر" با ان لباس چسبناکش هستید.
اما فقط به خاطر یک فیلم نمی توان همه ی انها را بد دانست. یک بلاک باستر خوب مثل اخرین فیلم سری جیمز باند " کازینو رویال " شما را به جایی می برد که شاید به هیچ صورت دیگر نمی توانستید به انجا دست یابید وچیزی را به شما نشان می دهد که شما هرگز نمی توانستید ان را انجام دهید.  این فیلم شما را به دنیاهای جدیدی  می برد و جذابیت های تازه ای را به شما عرضه می کند. "کازینو رویال" جسم شما را به تسخیر خود در می اورد وبا ایجاد عواملی چون تشویش لذت خنده واسودگی شما را به هیجان می رساند. وقتی که بلاک باسترها شما را با خود همراه می کنند( "ماتریکس" را به یاد می اورم زمانیکه برای اولین بار به تماشایش نشستم و در کنار صدها نفر که از خود بیخود شده بودند) در واقع شما را در یک لذت دست جمعی شریک می کنند. به عنوان جزئی از فرهنگ سرگرمی سازی ان ها بیادتان می اورند که سینما رفتن چه معنایی می تواند داشته باشد.
همچنین باید یاد اور شد که بدون فاکتور انسانی بلاک باسترها چیزی بیشتر از یک جعبه ی توخالی نیستند.  بلاک باستر ها تلاش می کنند که توجه و اهمیت یکسانی به موضوعات تماشایی و هیجان انگیز و مقولاتی چون نمایش باورنکردنی از توانایی های بشر مبذول دارند خواه نمایش پیتر اوتول در برابر یک بیابان بی انتها در "لورنس عربستان" باشد و یا کیانو ریوز در "ماتریکس" ان زمان که در می یابد که کنگ فو بلد است. یا می تواند بیان یک داستان حماسی امریکایی در یک خانواده ی نمونه ای در "پدرخوانده"  باشد و یا یک کوسه ی مکانیکی در "ارواره" . ویا می تواند تام کروز اویزان شده به یک طناب در "ماموریت: غیرممکن" باشد ویا کریستین بیل در وسط انبوهی از خفاش ها در " بتمن شروع می کند" . و یا چشمان وحشی دیکاپریو در "تایتانیک" و یا چهره ی اندوهگین کرستن دانست در "مرد عنکبوتی".
یکی دیگر از مشخصه های بلاک باستر فروش رفتن این تولیدات با قیمت های هنگفت است حال این تولیدات می توانند فیلم نمایش اهنگ کتاب وحتی تولیدات مربوط به داروسازی باشند. لغت بلاک باستر شاید برگرفته از بمب های پرقدرتی موسوم به بلاک باستر باشد که نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم برای نابودکردن شهرهای المانی برضد این کشور استفاده کرد. این لغت بزودی وارد زبان انگلیسی شد و تا قبل از پایان جنگ در اگهی های تبلیغاتی از ان استفاده می شد وهمچنین به عنوان یک لغت درجدولی در همین روزنامه (نیویورک تایمز) در سال 1950 مورد استفاده قرار گرفت.  در سال های ابتدایی 1950 قهرمان سنگین وزن راکی مارسیانو به براکتن بلاک باستر مشهور بود و کلمه ی بلاک باستر پس از نام شهر زادگاهش قرار می گرفت و همچنین به عنوان یک کلمه ی معمولی در مقالاتی که در باره ی تولیدات بزرگ سرگرم کننده ی هالیوود نوشته می شد  به کار می رفت.
امروزه روشنفکران فیلم های بلاک باستر را جدی نمی گیرند چرا که این روزها چنین فیلم هایی اغلب مبتنی بر فانتزی هستند تا واقعیت. موردی که عموما" چیز خوبی نیست مگر در مورد ان دسته از اثار فانتزی که دارای پشتوانه ی ادبی قوی باشند موردی که درباره ی " ارباب حلقه ها " صدق می کند.
بلاک باسترها بیشترگرایش به ساخته شدن برای نوجوانان دارند تا اثاری برای افراد بزرگسال و این هم چیز بدی است زیرا نوجوانان مصرف کنندگان فرهنگی قابل اعتمادی نیستند. ( یک استثنا: بلاک باستر هایی که از کتاب های کودکان اقتباس می شوند و برای بزرگسالان نیز جذابیت دارند برای مثال سری "هری پاتر") بلاک باسترهایی که براساس اثار کمدی ساخته می شوند همواره سوال برانگیزند مگر انکه انها را اثاری برگرفته از نوول های گرافیکی بنامیم. بلاک باسترهایی که در هزاران سینما اکران می شوند هم مورد شک واقع می شوند چراکه هرچیزی که به نظر برای طیف وسیعی از تماشاگران جالب به نظر برسد ذاتا" مشکوک است. شاید به نظر برسد که شوخی می کنم اما واقعا" این طور نیست.
در سال های اخیر دیگر بدیهی است که بلاک باسترهای مملو از جلوه های ویژه ی دهه ی 70 نظیر "ارواره" و "جنگ ستارگان" به پایان دادن موج جدیدی ازعلاقه ی هالیوود ان زمان به موضوع ازادی(ناشویل را به یاد اورید) کمک کرده اند. با طلایه دارانی چون "مهاجمین صندوقچه ی گمشده" در عصر سرگرمیهای نوجوانانه. هیچ مهم نیست که "ارواره" فیلم خوبی است حتی خیلی بهتر از "ناشویل" دست کم ازنظر بعضی ها. همان طور که مارتین اسکورسیزی درتاریخچه ی پیتر بیسکیند از سینمای امریکا در دهه ی  70 "ایزی رایدر گاوخشمگین"  می گوید: " جنگ ستارگان بود. اسپیلبرگ حضور داشت. ما به پایان رسیده بودیم."  البته نه به طور کامل با نظر به مجسمه ی کوچک طلایی رنگی که درفوریه توسط استیون اسپیلبرگ جرج لوکاس و فرانسیس فورد کاپولا (کسی که بلاک باستر سال 1972 اش  " پدر خوانده " به یک شاهکار تبدیل شده است. ) به او اهدا شد.
صنعت سینما ازهمان اغاز این کسب و کار مشغول داد و ستد های بزرگ بوده است از ستاره های بزرگ گرفته تا داستان های بزرگ و تولیدات بزرگ و سینماهای بزرگ و ... . و از زمانیکه فیلم ها تعریف کردن داستان را اغاز کردند از این وسیله جهت فروش قصه های خود استفاده کرده اند.  در عصر سینما ی صامت نیز تهیه کنندگان از این ابزار برای تمایز قائل شدن بین این مدیوم جدید وتئاتر استفاده می کردند. اثاری که بلاک باسترهای اولیه بوده اند. در سال های  1950هم صنعت فیلمسازی وارد ساخت فیلم های بسیار بزرگ شد با داستان هایی در ابعاد حماسی و بر روی پرده هایی بزرگ  به منظور متمایز کردن این اثارجهت مقابله با تهدیدی به نام تلویزیون. در این چند دهه خیلی چیزها تغییر کرده است اما نه در استفاده از تکنیک ها و چشم انداز های متفاوت و نه در همه ی طرق تاثیرگذاری سینمایی. 
امروزه ارتش هایی با سربازان شمشیر به دست در فیلم ها تاحد زیادی بوسیله ی کامپیوتر ساخته می شوند مانند  فیلم "300". اما کارهایی که برای تماشایی کردن فیلم ها انجام می شود کم و بیش به مانند همان چیزی است که مثلا" در سال 1912 برای فیلم حماسی ایتالیایی " Quo Vadis ? "  انجام شد. تحت تاثیر قرار دادن پرده های سینما با هزاران بازیگر و صحنه های پر تحرک افراطی و در شکل و شمایل مسابقه های ارابه رانی. که شکوه فیلم و گلادیاتورها و مسیحیان فداکارش تصدیق مشتاقانه ی اگوست رودین مجسمه ساز را بدست اورد.  کسی که ان فیلم را "یک شاهکار" نامید. ( در واقع هرکسی یک منتقد است.) . ایتالیایی ها در تجارت فیلم های باشکوه جزو اولین ها بودند اما امریکایی ها با ساخت اثاری گرانقیمت جلوتر رفتند فیلم هایی چون شاهکاردرک نشده ی دیوید وارک گریفیث "تولد یک ملت" که از لحاظ دراماتیک سبب پیشرفت هنر شد. 
باشکوهی فقط تماشاگران را مفتون خود نکرده است بلکه در توسعه ی تولید فیلم موثر بوده وبه کارگردانان اموخته که چگونه سرگرمی هایی طولانی مدت تر بسازند.
در سال 1923 یک منتقد گمنام نیویورک تایمز نوشت که "ده فرمان" سیسیل ب. دمیل به دو بخش تقسیم می شود "نمایش پرشکوه و ملودرام" که ممکن است توسط دو شخص مختلف کارگردانی شده باشد. تحسین منتقد در مورد قسمت پرشکوه ( "ساخته شده با دقت و باریک بینی" )بخش زیادی از نقد را تشکیل می داد.حالا در جایی جری بروکهایمر سرخود را تکان می دهد و از این متعجب است که چرا نمی تواند نظر مشابهی از منتقدان امروزی دریافت کند.
با این حال اگر تماشاگران چنین بخش هایی را جستجو کنند منتقدان باز با بدگمانی در مورد انها قضاوت می کنند.  البته نکات منفی که در مورد بلاک باسترها وجود دارد تا حدی به دلبستگی ادبی منتقدان برمی گردد. کسانی که به گفتار بیش از تصاویر اهمیت می دهند و بیشتر میل به نقد فیلمنامه دارند تا اینکه ادغام دو عامل صدا و تصویر را  در کنار ان مد نظر قرار دهند. البته پوزخند های منتقدان گاه نشان از نوعی نگرانی است.
در دهه ی 1980"تاپ گان" فقط یک اگهی بازرگانی خوش اب و رنگ نبود. بلکه گواهی بر این مدعا بود که MTV همچون یک ویروس مرگ اور فیلم ها را تحت تاثیر قرار داده است .  در مورد فیلم "300" هم اینگونه است فیلم نشان دهنده ی نفوذ یک نیروی خارجی به نام بازی های کامپیوتری در پیکره ی سینما است .
تهدیدات در طول سال ها تغییر کرده است از تلویزیون تا ویدیو کلیپ ها کتاب های کمیک تکنولوژی دیجیتال و ... . با این حال انچه که هنوز ثابت باقی مانده این است که فیلم ها هنوز تحت محاصره هستند. اما اگر فیلم ها چیزی به ما می اموزند نشان دهنده ی اینست که ان ها خوب خود را با شرایط وفق می دهند . ان ها تغییر می دهند و تغییر می کنند بسط می یابند و تعدیل می کنند و مانند یک ارگانیسم که موادمغذی را جذب می کند تهدیدات را خنثی می کنند. ما امروز از تعقیب و گریز ماشین ها در فیلم ها شکایت می کنیم در حالیکه فراموش کرده ایم که دیوید وارک گریفیث نخستین کسی بود که چنین کاری را در فیلم ها انجام داد. ما بلاک باسترها را محکوم می کنیم بخاطر اینکه(اگرخوش شانس باشیم) خیلی چیز ها را که ما از فیلم ها می خواهیم انجام می دهند: یک دلیل بیار تا این فیلم را تماشا کنم.