زندگی خیلی محدودیت داره
ما خیلی محدودیت داریم
خیلی بیش تر از اون چیزی که فکر کنیم
و در واقع این محدودیت ها هستن که تعیین میکنن ما چقدر ازاد باشیم
من در مورد دولت و این چیزا حرف نمیزنم
از یقه پیرهن یا موهات صحبت میکنم
اگه یکم بدوی و یکم شلخته بشی
یقه پیرهنت یا کاپشنت یا سوییشرتت میاد جلو دهنت
موهات بلند باشه میاد جلو چشات
نمیذارن ببینی و مجبوری وایسی
و با دستت درست کنی محدودیت هاتو
و دائم داریم محدودیت هامونو کنار میزنیم
و اونا هی میان جلو و نمیذارن ما از مرزی پا فراتر بذاریم
هی گرسنمون میشه و باید غذا درست کنیم
هی دستشوییمون میگیره و باید بریم دستشویی
هی اب بینی مون میاد
عطسه میکنیم
لباسمونو عوض میکنیم
هوای تازه باید داشته باشیم
باید اب بخوریم
اووووووووووووووووووووووووووووووووو
هزاران محدودیت داریم که بدون اونا نمیتونیم زندگی کنیم
و در لحظه از زندگیمون هر لحظه داریم محدودیت ها رو کنار میزنیم و اصلا حواسمون نیست و محدودیت ها نمیذارن ما فراتر بریم
اگر اسید لاکتیک توی ماهیچه هاتون ذخیره نشه، عضله هاتون خسته نمیشه
و میتونید هر چقدر میخواید بدوید
بدون محدودیت
انسانی رو تصور کنید که میتونه بی نهایت بدوه
ولی محدودیت گذاشتن جلوی این
نه یکی
بلکه چندتا
تا تو نتونی اینکار رو انجام بدی
محدود شدیم
خیلی زیاد
حتی اگه من خسته نمیشدم الان میتونستم خیلی بیشتر بنویسم و در مورد خیلی چیزای بیشتر تحقیق کنم و اطلاعات بیشتری کسب کنم اما محدود شدم و خسته میشم و خوابم میگیره، انگار نمیذاره تو بینهایت باشی نمیذاره خیلی هم جلو بری، قطعا نمیتونی برگردی عقب، اما نمیتونی خیلی هم جلو بری
در هر ثانیه
و این محدودیت قطعا خوبه که قرار داده شده
اما چه دلایل خوبی داره نمیدونم
در مورد آزادی هم میخوام یه مطلب بنویسم تو مطلب بعدی مینویسم