در مورد شادی های کوچیک خیلی بحث متفاوته

اینکه آیا شادی های کوچیک ارزش انجام دادن رو دارن یا نه

خب اول آدم میگه اگه شاد میشی چرا انجامش ندی

در وهله دوم آدم میگه خب بعضی چیزا واقعا ارزششو ندارن، مثلا مواد مخدر

خب ضررش خیلی بیشتره

اما در مورد اون مورد هایی که ضرر و خوبی یکیه چی

یعنی شادی رو میکشی

اما غم هم بعدش میاد

با یه مثال خیلی بزرگتر میشه یکم توضیحش داد و فکر کنم توضیح خوبی هم باشه

وقتی شما حدود 20 تا سی سالگیتون میشه ازدواج میکنید

یکم خیلی سریع بریم جلو

در نهایت پیر میشین

بچه هاتون میرن دانشگاه 

ازدواج میکنن

بالاخره در همون اثنا یا پدر مادر فوت میکنن یا اقوام نزدیک یا همسر

و غم انگیزتر از این حوادث نداریم

اما این ایا باعث میشه کسی ازدواج نکنه؟

نه همه ازدواج میکنن

ایا همه اشتباه میکنن؟

نه خب خدا هم گفته ازدواج کنید

خدا میدونسته این غم بعدا شاید نصیبتون بشه

ولی بازم گفته ازدواج کنید

یعنی بازم باید شاد بود

هر چند شاید بعدا غمی نصیبتون بشه

درسته لحظه های غمگین میان

اما این دلیل نمیشه اون لحظه های که میتونیم رو شاد نباشیم

تا جایی که میتونیم باید شادی کنیم و در لحظه های عادی زندگی شادی و بیشتر و بیشتر کنیم

لحظه های غم حتما وجود دارن و حتما میان

اما دلیل نمیشه هر ضربه ای که بهت میخوره تو هم نگاه کنی